دانلود رایگان


چگونگی مواجهه علمای شيعه با حاکمان با تأکيد بر - دانلود رایگان



دانلود رایگان پایان نامه چگونگی مواجهه علمای شيعه با حاکمان با تأکيد بر دیدگاه امام خمينی(ره)

دانلود رایگان
چگونگی مواجهه علمای شيعه با حاکمان با تأکيد بر دیدگاه امام خمينی(ره)چگونگی مواجهه علمای شيعه با حاکمان با تأکيد بر دیدگاه امام خمينی(ره)
تبیین موضوع
رفتار علمای شیعه در قبال حاکمان از دیر باز مورد توجه مردم و اصحاب ائمه و نسلهای بعدی قرار داشته است. به طوری که ورود به دربار خلفا و کمک به آنها و پذیرفتن پست­های حکومتی از جانب آنها، موضوع سوال و مورد تقبیح روایات شیعی قرار دارد. همچنین عموم مردم نسبت به روابط میان عالمان، به عنوان شاخص­ترین گروه ذی نفوذ در جامعه و حاکمان، که سرنوشت جامعه در دستان آنها بوده است حساس بوده و آن را رصد می­کردند.
از سویی حاکمان برای کسب مشروعیت نیازمند همکاری علما بوده و عالمان برای جذب امکانات لازم برای رسیدن به مقاصد خویش (دنیوی و اخروی) محتاج ارتباط با صاحبان قدرت بوده­اند. در این صورت همواره عالمانی به منظور حفظ کیان اسلام و جامعه­ی اسلامی از ستم حاکمان، خود را به آنان نزدیک کرده و گروهی نیز برای به دست آوردن مطاع دنیا با صاحبان قدرت همراه شده­اند. در مقابل، بسیاری از علما در طول تاریخ به مبارزه یا مخالفت با حاکمان یا کناره­گیری از آنها پرداخته­اند.
از آنجا که در میان تحلیل­گران تاریخ تشیع، گاهی توجه به گروهی خاص از علما شده و رفتار ایشان مورد تحصین یا تقبیح قرار گرفته و نسبت به دیگران تعمیم داده شده است، لازم است در دوره­های مختلف تاریخی به تقسیم بندی مواجهه­ی علما پرداخته شود تا حکم یکسانی بر همه­ی آنها جاری نگردد.
امام خمینی (ره) که امروزه الهام­بخش اندیشه و تحلیل بسیاری از پژوهشگران حوزه­ی تاریخ تحلیلی تشیع می­باشد، در زمینه­ی مواجهه­ی علمای شیعه با حاکمان در دوره­های مختلف تاریخی نظراتی را ارائه کرده­اند که لازم است به طور تفصیلی به شرح و توضیح آن پرداخت.
در این رساله علاوه بر بحثهای تاریخی باید به مباحث نظری نیز پرداخته شود. نظریات شرعی امام در مورد جواز همکاری یا عدم همکاری عالمان با انواع حکومت­ها مورد بررسی قرار ­گیرد. مسائلی از قبیل: حکومت عدل وحکومت جور چگونه حکومتی است؟ مواجهه­ی علما با حکومت عدل چگونه باید باشد؟ مواجهه­­ی ­آنها با حکومت جور چگونه است و در چه صورتی همکاری با حکومت جور جایز است؟

پیشینه­ی تحقیق
درباره­­ی زندگی علمای شیعه مقالات و کتاب­های متعددی نگاشته شده که در ضمن آنها به رفتار ایشان با حاکمان زمان خودشان اشاره شده است. اما در موضوع این پایان­نامه چگونگی مواجهه­ی علمای شیعه با حاکمان با تأکید بر دیدگاه امام خمینی (ره) نه در بعد نظری و نه در بعد تاریخی تحقیق جامعی صورت نگرفته است. آنچه در دسترس می­باشد عبارت است از:
الف. مقاله­ی مناسبات سیاسی علمای شیعه با سلاطین و دیدگاه­های امام خمینی(ره)، از علی ابوالحسنی منذر
ب. مقالاتی پیرامون تعامل علما با حکام جور مثل: بررسی تعامل همکاری علما با حکام جور از سبحان دانش و مقاله­ی رابطه­ی علمای شیعه با حکومت در عصر غیبت از سید مهدی طاهری.
ج. مقالات و کتبی درباره­ی مواجهه­ی علما با حاکمان در مقاطع تاریخی خاص مانند: دوره­ی صفویه، اواخر قاجاریه و اوایل پهلوی.
د. مقالات و کتبی درباره­ی زندگی سیاسی و چگونگی رفتار برخی از عمای شیعه با حکام زمان خود. به خصوص دوره­ی صفویه، که علما با ورود خود به دربار باعث مشروعیت بخشی به دستگاه حاکم شده­اند. درباره­ی زندگی سیاسی مجلسی دوم، شیخ بهایی، علامه حلی، محقق کرکی به طور خاص تحقیقاتی منتشر شده است. چنانچه پیرامون شخصیت­هایی چون میرزای شیرازی، آخوند خراسانی، شیخ فضل الله نوری، نائینی، مدرس، حاج آقا نور الله اصفهانی، آیت الله کاشانی و دیگر علمای مجاهد پژوهش­های مستقلی به چاپ رسیده است.
روش تحقیق
علمای شیعه در طول تاریخ چهار نوع رابطه را با حکمان برقرار کرده­اند: 1) مخالفت و مبارزه با حاکمان. 2) کناره­گیری از حکومت­های فاسد و سکوت درباره­ی آنها. 3) حمایت و همکاری با حاکمان. 4) هدایت و اصلاح حاکمان.
امام خمینی (ره) از لحاظ بحث نظری در کتب مختلف خود به این بحث­ها پرداخته­اند و آنچه را از نظر حکم شرعی جایز، واجب یا حرام است، بیان فرموده­اند. همچنین از لحاظ تاریخی، به این مسأله اشاره کرده­اند که روش متداول علما چگونه بوده و در چه شرائطی این عملکردها اتفاق افتاده است؟
این رساله، هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ تاریخی به بحث و بررسی نظر حضرت امام می­پردازد و به بیان ادله و شواهد نظر ایشان در مقابل نظرات رقیب خواهد پرداخت.
این موضوع اگرچه از لحاظ نظری و فقهی در کتاب­های فقهی مطرح شده است، اما از لحاظ تاریخی، همه­ی جوانب آن کمتر مورد توجه بوده و اکثراً نظراتی بدون استناد به شواهد تاریخی ابراز گردیده است.
در این رساله ابتدا نظرات فقهی امام را درباره­ی مواجهه­ علما با حاکمان در کتب ایشان از جمله تحریر الوسیله، ولایت فقیه، کشف اسرار، کتاب التقیه بررسی کرده و همچنین در کتابهای صحیفه امام، تبیان روحانیت و حوزه­های علمیه، تبیان تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی (ره) پس از پیدا کردن اسامی علمایی که به طور خاص امام به آنها اشاره کرده­اند چگونگی تعامل آنها با حکام و تأثیرگذاری آنها در مقاطع مهم تاریخی در کتب تاریخی جستجو شده است. با توجه به اینکه نویسنده در رشته­ی تاریخ تحصیل می­کند حجم اصلی رساله مربوط به مباحث تاریخی است.
مناسب بود که این رساله فقط شامل دو فصل نظری و تاریخی باشد، اما به دلیل حجم زیاد مطالب در فصل تاریخی، لازم آمد تا این فصل به فصول جزئی­تری تقسیم شود. بهتر این بود که فصل تاریخی نیز به سه دوره­ی: عصر حضور ائمه، عصر غیبت کبری تا ابتدای نهضت تنباکو و از نهضت تنباکو تا عصر حاضر تقسیم می­شد. اما ملاک تقسیم بندی در بررسی نظرات حضرت امام (ره) تغییر پیدا کرد. امام خمینی در دوره­ی حضور ائمه به این پرداخته­اند که علما در این دوره یا با حکام مخالفت و یا کناره­گیری کرده­اند مگر، برخی از آنها که با اجازه­ی ائمه وارد دستگاه حاکم شدند. دوران غیبت نیز شامل دو دوره بوده است: 1. در دوره­ی صفویه و مقطعی از قاجاریه که علما با نیت خیر خود با حکومت همکاری کرده­اند. 2. از نهضت تنباکو تا عصر حاضر که علما بیشتر به مبارزه و مخالفت پرداخته­اند. بدین ترتیب فصل بندی رساله با مشورت استاد محترم راهنما به وضع موجود درآمد.
1.1. علمای شیعه عالم: در معنای عالم، آنچه در این پایان نامه مورد نظر است عالمی است که علاوه بر آنکه نسبت به مسائل متعددی از یک دانش اطلاع کامل داشته باشد، در آن دانش محقّق نیز باشد. بنابراین، در این تحقیق فقط کسانی مورد نظر قرار گرفته­اند که از علمای طراز اول بوده و در زمینه­ی علمی خویش صاحب نظر باشند. به همین جهت در این کاربرد، علما یا عالمان فقه، فقط به مجتهدین گفته می شود، نه فضلایی که هنوز در مقام تحقیق مسائل علم فقه، صاحب نظر نشده اند.
شیعه: درباره­ی عنوان شیعه اختلاف زیادی وجود دارد که مربوط به تعریف این عنوان است.[1] از نظر لغت معناهایی که برای آن ذکر شده همه در جهت بیان همراهی و دوستی بوده و معنای حزب و گروه و ... نیز از همین معنا به دست آمده است. اما معنای شیعه در اصطلاح، به کسانی گفته می شود که پیرو علی (علیه السلام) باشند و جانشینی او را پذیرفته باشند اگرچه در تعریف آن اختلافاتی وجود دارد که برخاسته از فرقه های مختلف آنان و عقاید ایشان است. برای مثال: کسانی که به برتری حضرت علی (علیه السلام) نسبت به دیگران معتقد باشند یا امامت او را پذیرفته باشند یا اعتقاد دارند که بر اساس اراده­ی الهی و وصیت پیامبر، علی (علیه السلام) امام است یا کسانی که معتقدند نام علی (علیه السلام) از جانب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای جانشینی و حکومت، مورد تصریح قرار گرفته است، از این اختلافات است.
همچنین در برخی از تعریف ها علاوه بر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعتقاد به امامت ائمه­ی پس از ایشان نیز مورد نظر قرار گرفته است. چنانچه در بعضی از تعاریف به مرجعیت علمی حضرت علی (علیه السلام) و امامان بعد از ایشان نیز علاوه بر حقانیت حکومت، اشاره شده است. گاهی نیز به مسأله­ی عصمت امام توجه کرده اند و آن را از اجزای اعتقادی شیعه برشمرده اند.
لازم است به این نکته توجه شود که تعریف های واژه­ی شیعه با دو مشکل مواجه است: اول، نصی به عنوان منبع اصلی که مورد پذیرش همه­ی تاریخ نویسان و فرقه پژوهان باشد که به استناد آن به تعریف شیعه بپردازند وجود ندارد. دوم، از لحاظ تاریخی نسبت به درج تعدادی از فرقه های مسلمانان در میان شیعیان وحدت نظر وجود ندارد تا بتوان به تعریف مشترک دست یافت. به همین جهت، تحقیق پیرامون این گونه واژگان کاری دشوار است.
آنچه در این پایان نامه مورد نظر قرار دارد، شیعه­ی اثنی عشری یا شیعه­ی دوازده امامی است زیرا ناظر بر نظرات حضرت امام بوده و ایشان درباره­ی رفتار تاریخی این گروه اظهار نظر کرده اند، و پیرامون اعتقادات ایشان درباره­ی امامت دوازده تن از آل پیامبر چنین توضیح داده اند: امامت را باید خدا تعیین کند به حکم خرد و خلفا و سلاطین لایق آن نیستند و علی و اولاد معصومین او اولوا الامرند که خلاف گفته های خدا هیچگاه نگفته و نگویند و این نیز به تعیین پیغمبر اسلام است. [2]
البته روشن است که درباره­ی اصحاب ائمه ممکن است برخی از ایشان فقط به حقانیت امامت ائمه­ی اطهار (علیهم السلام) تا زمان خودشان معتقد بوده باشند و نسبت به دیگر ائمه اصلا اطلاعی نداشته باشند.
علمای شیعه: بر اساس آنکه مقصود از علما، صاحب نظران و متخصصین علمی و مقصود از شیعه، شیعیان اثنی عشری است، مقصود از علمای شیعه دو گروه است:
اول، آن گروه از دانشمندانی که شیعه بودن در نوع تحقیق علمی ایشان تأثیر گذاشته و با پیش فرض های شیعی به پژوهش علمی می پردازند. این مسأله در دو علم به خوبی خود را نشان می دهد : فقه و حدیث و کلام. زیرا در این دو علم، پذیرش مرجعیت علمی و معصوم بودن ائمه­ی اطهار(علیهم السلام) به طور مستقیم در نظرات علما دخالت داشته و استناد به روایات معصومین در نتایج علمی آن کاملا تأثیر دارد.
از علوم دیگری که تشیع، در نظرات محقّق تأثیر دارد و ممکن است بر اساس همان تأثیر گذاری، دانش را به دو شاخه­ی متفاوت دسته­بندی نمود عبارتند از: تفسیر، رجال، اصول فقه، عرفان و اخلاق.
دوم، آن دسته از دانشمندانی که در علوم خود صاحب نظر بوده اند ولی علوم ایشان به عنوان یک علم شیعی محسوب نمی شود مثل ریاضی دانان یا طبیبان یا دانشمندان علوم طبیعی و فلسفی و تاریخ دانان. اگر این دانشمندان پیرو مذهب تشیع بوده اند، مورد نظر این تحقیق به حساب می آیند.
2.1. حاکمان مقصود از حاکمان کسانی هستند که عملاً مدیریت جامعه را در دست دارند و امور عمومی را تدبیر می کنند. به تعبیر دیگر مقصود از حاکم کسی است که دارای حکومت است. حکومت از ریشه­ی حُکم است و حکم به معنای منع و بازداشتن برای اصلاح است[3] ولی در معنای اصطلاحی آن، اصلاح از معنای حکومت حذف شده است و به دستگاه فرمانفروا در کشور[4]هر نوع نهادی که قانون گذاری و اجرای آن را در جامعه بر عهده دارد، شامل می شود.[5]
اگرچه حاکم در این اصطلاح به بالاترین مقام این نهاد گفته می شود اما مقصود از حاکمان در این پایان نامه کارگزاران عالی رتبه در نهاد حکومت می باشد. به این ترتیب، عنوان هایی که در گذشته برای بالاترین مقامات حکومتی انتخاب می شده و نیز شامل عنوان هایی می شود که نشان دهنده­ی بالاترین مقام نهاد حکومت در یک منطقه­ی خاص بوده است و حاکم آن منطقه مجبور بوده است تا از سیاست های کلی حاکم اصلی تبعیت کند یا آنکه مجبور بوده برای بقای خود به حاکم اصلی مالیات پرداخت کند، مورد نظر این نوشتار می باشد، مثل خلیفه که مدعی جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده است و در دوران بنی امیه و بنی عباس به کار می رفته است. شاه و سلطان که در کشورهایی مثل ایران کاربرد داشته است و والی یا مَلِک که بیشتر برای منطقه ای خاص کاربرد داشته است.
3.1. انواع مواجهه­ی علما با حاکمان مواجهه­ی علمای شیعه با حاکمان وقت، به تناسب آنکه چه حکومتی در سرزمین های اسلامی، قدرت را در دست داشته، متفاوت بوده است. در مواردی این ارتباط بسیار تنگاتنگ بوده، به طوری که حاکمان مشروعیت خود را از جانب عالمان شیعی کسب کرده اند و در مواردی نوع مواجهه­ی آنها به رویارویی و انقلاب و مخالفت انجامیده است. از سوی دیگر، گاهی عالمی از عالمان شیعی، با ورود به دربار حاکمان و داشتن ارتباط با ایشان، تلاش کرده تا به واسطه­ی رسیدگی به امور مردم و اجرای عدالت، وظایف شرعی خود را انجام دهد و گاهی ورود آنها در حکومت همراه با تأیید فعالیت های جائرانه حاکمان بوده و از جمله اعوان ظَلَمه محسوب شده اند. بنابراین، ورود به دستگاه حکومتی، نه نشان دهنده­ی خطای آن عالم است و نه نشان دهنده­ی آنکه آن عالم برای حفظ اسلام و حریم مردم و رفع ظلم دست به چنین عملی زده است.
در این فصل، فارغ از اینکه کدام یک از عالمان شیعی با کدام یک از حاکمان ارتباط داشتند، به انواع این ارتباطات و تقابلات اشاره می شود:
1.3.1. مشروعیت بخشی:از آنجا که طبق نظر بسیاری از عالمان شیعی، هر گونه حکومتی در دوره­ی ائمه اطهار(علیهم السلام) یا در دوره­ی غیبت صغرا مشروع نیست مگر آنکه از جانب فقها یا به تأیید آنها تشکیل شده باشد، برخی از فقهای شیعه صریحا حاکمان زمان خود را به عنوان نائبان خود در رأس حکومت نصب کرده و به آنها اجازه داده­اند تا متصدی حکومت شوند.
2.3.1. پذیرش منصب: در بسیاری از موارد، حاکمان برای آنکه بتوانند از مشروعیت برخوردار شوند، تلاش کرده اند به جای آنکه از طرف فقهای زمان خود، اجازه­ی حکومت و زمامداری مسلمانان را کسب کنند، روش دیگری را در پیش گیرند به این صورت که با دادن مناصب حکومتی به علما، در نظر عرف جامعه خود را مشروع جلوه دهند و علما نیز با پذیرش منصب از طرف حکام، امکان تصمیم گیری و اجرا و پیگیری مقاصد خود را داشته اند. انواع این مناصب عبارتند از:
1. وزارت: برخی از عالمان شیعی به دلائلی وزارت حاکمان را پذیرفته اند و دارای منصب حکومتی شده اند. وزارت عنوانی است اعم از وزارت اعظم یا صدر اعظم که به آن نخست وزیر گویند و وزارت در امور خاص.
  1. مشاوره:یکی از مناصبی که عالمان شیعی، در دربارهای حاکمان داشته اند، مقام مشاورت بوده است. آنها در این مقام اگرچه نمی توانستند مستقیما در حکومت دخالت کنند ولی از این راه توانسته اند در مواقع لازم، در حکومت و تصمیم­گیری های آن تأثیرگذار باشند.
3. ولایت: والی شدن به معنای آنکه کسی از جانب حاکم وقت، ریاست و اداره­ی یک سرزمین از سرزمین های اسلامی را به عهده بگیرد. در این صورت، در اجرای مقاصد حکومت در آن منطقه، دارای مسئولیت تام می گردد.
4. محتسبی: امور حسبیه عبارت بوده است از انجام اموری که امروزه شاید به عنوان شهرداری شناخته می شود. محتسب، ناظر بر نظم عمومی و رفع خرابی ها، قیمت گذاری اجناس، حفظ امنیت، جمع آوری مالیات و دیگر اموری که اداره­ی یک شهر به آن نیاز داشته، بوده است.
  1. قضاوت و اجرای حدود:یکی از مناصب حکومتی که حاکمان، فقها را برای انجام آن انتخاب می کنند، مقام قضاوت است. در این مقام، مردم برای رفع خصومت خود، به آنها مراجعه کرده و شخص فقیه بر حسب موازین قضا در اسلام، مقصر را معین می کند. معمولا اجرای حدود و تنبیهات برای فرد خطاکار، بر عهده­ی قضات بوده است و آنها علاوه بر رفع خصومت، اگر کسی در سطح جامعه کاری خلاف شرع انجام دهد، به سزای عملش می رساندند.
  2. اقامه­ی نماز جمعه و عید: یکی از مناصب حکومتی، پیشنمازی برای نماز جمعه و نمازهای عید بوده است. در این مقام، امام جمعه و عید پیرو سیاست های حکومت بوده و در خطبه های نماز سخنی بر خلاف مقاصد حکومت به زبان جاری نمی ساختند.
7. اداره اوقاف:از آنجا که بسیاری از اوقاف مردم بی­سرپرست باقی می ماند، یا حکومت تلاش می کرد به نوعی سرپرست های واقعی را از نظارت بر اوقاف برکنار کند، لازم بود کسی به جای آنها اداره­ی امور اوقاف را بر عهده بگیرد و این کار موجب گردآمدن مبالغ زیادی از اموال نزد رئیس امور اوقاف می گردید. به همین جهت، حکومت ها کسانی را برای این منصب از جانب خود تعیین می کردند.
8. امارت حجاج:همه ساله لازم بود عده ای به سرزمین وحی بروند. امیرالحاج بودن یا سرپرستی حجاج از مناصب حکومت بوده و از سوی حاکم تعیین می­شده است. شاید وجود خطرات راه و راهزنان، باعث می گردیده تا حکومت در اداره­ی رفت و آمد حجاج دخالت کند. از سوی دیگر، لازم بوده است تا شخصی مسئول امور حجاج باشد که بر مسائل حج به خوبی واقف باشد.
9. مدیریت مراکز علمی: مراکز علمی در دوره های سابق معمولا عبارت بوده است از مدارس علمیه. از آنجا که مدارس علمیه از موقعیت خاصی میان مردم برخوردار بوده اند و محصلین آنها در آینده، تبدیل به شخصیت های علمی در جامعه می شده اند، نظارت بر کارهای آنها از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. بنابراین، حکومت ها نسبت به آن حساس بوده و مسئولین آن را از طرف خود تعیین می کرده اند.
مناصب در دوره­ی صفویه:[6] در دوره­ی صفویه نیز مناصبی برای عالمان دینی در نظر گرفته شده است که برای فهم بهتر این بحث کمک می­ کند. البته اقتدار و شرح وظایف آنها در طول دوره­ی صفویه تغییراتی داشته است که لازم نیست به طور تفصیلی به آن پرداخته شود. چنانچه اختلاف نظرهایی میان تاریخ نویسان درباره­ی وظایف صاحبان این مناصب وجود دارد. این عنوان­ها ظاهرا در زمان افشاریه و گاه در زمان قاجار نیز کاربرد داشته است چنانچه از نامه­ها و کتب تاریخی آن دوره می­توان به دست آورد:
1. صدارت: منصبی بود برای بزرگان علمای زمان. در زمان هر شاه، یکی را به عنوان صدر برمی­گزیدند. و به آنها صدر خاصه می­گفتند و صدر عامه یا صدر الممالک عناوین جانشینان و نمایندگان او بود. مثلا تقی الدین محمد اصفهانی صدر طهماسب اول، ملا رفیع شهرستانی و رفیع الدین محمد صدر و صدرالدین محمد صدر در دوره­ی عباس اول، صدارت داشتند.
2. وزارت اعظم:این منصب مخصوص روحانیون نبود و به نوعی بر صدارت تقدم داشته، گاهی روحانیون برای همین منصب برگزیده شده­اند؛ مثلا شاه عباس دوم آن را پس از سلطان العلما به میرزا طالب­خان اردوبادی داده است. در این دوره عنوان­های نواب و وزارت اعظم و گاهی صدر در یکدیگر ادغام شده­اند.
3. شیخ الاسلامی:این مقام، ریاست امور روحانیت و قضاوت و اجرای حدود و امر به معروف و نهی از منکر و اموال غائبین و مهجورین را بر عهده داشته است. هر شهر دارای شیخ الاسلام جداگانه­ و شیخ الاسلام پایتخت دارای اهمیت ویژه­ای بوده است. از مهمترین افراد در این منصب می­توان به محقق کرکی، شیخ حسین عاملی، شیخ علی منشار، پدر شیخ بهایی، شیخ بهایی و مجلسی دوم اشاره کرد.
4. ملا باشی: گویند ملاباشی عالی ترین مقام روحانی بوده که به جای شیخ الاسلامی به کار گرفته شده است. از کسانی که ملاباشی در دوره­ی صفویه بوده­اند میرمحمد حسین نوه مجلسی بوده است و در زمان نادر این مقام را به ملا علی­اکبر داده است. این مقام تا دوره­ی قاجار نیز ادامه داشته است چنانچه ملا علی اصغر دودانگه هزارجریبی مازندرانی، ملاباشی فتحعلی شاه قاجار بوده، یا ملا عبداللطیف تسوجی و پسرش، ملاباشی در دوره­ی ناصرالدین شاه بوده­اند.
5. قضاوت: مسئول قضاوت در دعاوی کوچک بوده است.
6. قاضی عسگری:مسئول قضاوت در میان لشگریان بوده است. مثل افضل الدین ترکه قاضی عسگر طهماسب اول و میرزا ابراهیم بن غیاث الدین اصفهانی قاضی عسگر نادر.
7. قاضی القضاتی یا دیوان بیگی:قاضی ناظر بر امر قضات بوده است و در همه نوع اختلافی حق قضاوت داشته است و برخی آن را مهمترین شغل کشوری شمرده­اند.
8. امامت جمعه: محمد حسین اصفهانی نوه­ی مجلسی، آقا حسین نوه­ی محقق سبزواری و مولا رفیع بیدآبادی همگی امام جمعه­ی اصفهان بوده­اند.
از دیگر مناصب پایین­تر به مناصب و مشاغلی همانند خلیفة الخلفاء، نقیب النقباء، متصدی موقوفات می­توان اشاره کرد.
3.3.1. حضور تشریفاتی:حاکمان برای آنکه خود را دوستدار علم معرفی کنند، یا برای آنکه از حضور علمای متعدد در اطراف خود، مشروعیت به خود بخشند، نیازمند حضور تشریفاتی عده ای از علما در کنار خود بوده اند. برخی از این دانشمندان در جلسات اعیاد مذهبی یا در جلسات علمی با حضور حاکم، شرکت می کردند و برخی نیز حاکم را در موقعیت های مختلف همراهی می کردند.
4.3.1. ملاقات:برخی از علما در حد یک یا چند ملاقات با حاکمان زمان خود ارتباط داشته اند. فارغ از اینکه این ملاقات ها چگونه انجام می­شده و چه انگیزه ای از سوی آن عالم یا حاکم برای انجام آن وجود داشته است. این ملاقات ها اگر میان افراد مهم اتفاق افتاده باشد، در تاریخ ثبت شده است.
5.3.1. نامه نگاری: یکی از راه های ارتباطی میان عالمان و حاکمان از طریق صدور مراسلات بوده است. این نامه ها ممکن است حاوی نصیحت، درخواست، تمجید یا هر موضوعی باشد.
6.3.1. تقدیم کتاب:یکی از بیشترین مواجهه­ی میان عالمان و حاکمان در همه­ی دوره ها، کتاب هایی است که دانشمندان علوم مختلف به دستور پادشاهان نگاشته اند یا کتاب خود را به آنها هدیه کرده اند. معمولا در مقدمه­ی کتاب های علمی، جملاتی در اوصاف و تمجید از حاکمان زمان و عدالت و تقوا و علم دوستی آنها آمده، در مواردی نیز عنوان کتاب به نام حاکم یا وزیر وقت مشخص شده یا شهرت یافته است.
7.3.1. کناره­گیری: برخی از علمای شیعه تلاش داشته اند به هیچ وجه با حاکم وقت ملاقات یا روابطی نداشته باشند. این کار اگرچه برای علمای بزرگ بسیار سخت بوده است و با مهاجرت آنها همراه بوده، اما در طول تاریخ گروهی از علما توانسته اند از هر ارتباطی با حاکمان وقت پرهیز کنند.
8.3.1. مخالفت:برخی از علمای شیعه به عنوان مخالفین حاکمان شناخته شده اند و همین مسأله گاهی به فرار یا زندانی شدن و شکنجه یا کشته شدن آنها انجامیده است. این عنوان برای کسانی به کار می رود که دست به جمع­آوری مردم و قیام در برابر حاکمان نزده اند و صرفا با اعلام مخالفت های شخصی خود، نظراتی در مقابل حاکمان ابراز داشته اند.
9.3.1. مبارزه:بعضی از علمای شیعه در برابر حاکمان وقت دست به مبارزه زده اند. این مبارزات با تحریک احساسات مردم و قیام همراه بوده است. فارغ از موفقیت یا شکست این مبارزات، یکی از مواجهات علما با حاکمان از این قبیل است.

1. درباره­ی واژه­ی شیعه و تعاریف آن از کتاب زیر بهره برده شده است: علی آقانوری، خاستگاه تشیع و پیدایش فرقه های شیعی در عصر امامان، قم، پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی، 1385ش، فصل سوم: مفهوم شناسی شیعه و تشیع.
[2]. امام خمینی، روح الله، کشف اسرار، ص112.
[3]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دار القلم، 1412ه، ج1، ص248.
[4]. آشوری، داریوش، فرهنگ اصطلاحات سیاسی، واژه­ی حکومت.
[5]. ر.ک. بشیریه، حسین، آموزش دانش سیاسی، تهران، نگاه معاصر، 1382ش، ص30.
[6]. درباره­ی مناصب حکومتی علما، ر.ک. جعفریان، رسول، مشاغل اداری علما در دولت صفویه ، نور علم، آبان 1369ش، شماره 37، ص135؛ حسنی، علی­اکبر، علما و فقهای مشهور و نقش آنان در دربار صفویان ، مکتب اسلام، سال 1341ش، شماره 5، ص28.
مقدمه. 1
فصل اول: تبیین مفاهیم
1.1. علمای شیعه. 5
2.1. حاکمان.. 6
3.1. انواع مواجهه ی علما با حاکمان.. 7
1.3.1. مشروعیت بخشی.. 8
2.3.1. پذیرش منصب.. 8
3.3.1. حضور تشریفاتی.. 11
4.3.1. ملاقات.. 11
5.3.1. نامه نگاری.. 11
6.3.1. تقدیم کتاب.. 11
7.3.1. کناره گیری.. 11
8.3.1. مخالفت.. 11
9.3.1. مبارزه11
فصل دوم: بررسی نظری مواجهه ی علمای شیعه باحاکمان از دیدگاه امام خمینی (ره)
1.2. مقدمه. 13
2.2. حکومت حق.. 13
1.2.2. قانونگذاری؛ حق الهی.. 13
2.2.2. حکومت معصومین (علیهم السلام). 14
3.2.2. جانشینی فقیه در حکومت.. 15
3.2. حکومت باطل.. 18
4.2. ادله ی ممنوعیت همکاری با حکام جور.. 19
5.2. موارد جواز همکاری با حاکمان.. 24
1.5.2. رسیدگی به مصالح مردم. 24
2.5.2. امر به معروف و نهی از منکر.. 26
3.5.2. اضطرار.. 26
6.2. لزوم تصدی مناصب حکومتی.. 28
7.2. مخالفت و مبارزه با حاکمان ستمکار.. 29
8.2. معاشرت با حاکمان جور.. 31
9.2. سکوت در برابر ستمگران.. 32
10.2. اصلاح و هدایت حاکمان ستمگر.. 34
11.2. مواجهه با فقهای حاکم. 35
1.11.2. همکاری.. 35
2.11.2. نقد و اصلاح.. 37
فصل سوم: بررسی تاریخی مواجهه ی علمای شیعه با حاکمان از عصر حضور تا پایان صفویه
1.3. عصر حضور تا غیبت صغرا40
1.1.3. عالمان مبارز در عصر حضور.. 40
1.1.1.3. مبارزات اصحاب ائمه. 40
عمار یاسر. 41
میثم تمار. 42
.2.1.1.3قیامهای اولاد ائمه (علیهم السلام). 43
قیام زید بن علی.. 45
2.1.3. حضور اصحاب ائمه در دستگاه ظالمان.. 47
.1.2.1.3علی بن یقطین. 49
.2.2.1.3محمد بن اسماعیل بن بزیع. 50
.3.2.1.3عبدالله نجاشی.. 51
.2.3عصر غیبت کبری تا هجوم مغول.. 51
.1.2.3رابطه ی علمای شیعه با حاکمان شیعه. 52
2.2.3. رابطه ی علمای شیعه با بنی عباس... 54
3.3. دوره ی مغولان (663 ـ 756ه). 54
1.3.3. خواجه نصیر الدین طوسی (598 ـ 664ه). 55
1.1.3.3. اقدامات و خدمات خواجه. 58
3. 3. 2. علامه حلّی (648-726ه). 59
4.3. دوران پس از مغول.. 62
سربداران (736 ـ783ه). 62
مرعشیان (760 ـ اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری). 62
5.3. دوره ی صفویه. 62
1.5.3. محقق ثانی "محقق کرکی" (865ـ940ه). 64
خدمات محقق کرکی.. 67
3. 5. 2. شیخ بهایی (953ـ1030ه). 69
چگونگی ارتباط با سلاطین.. 71
دلایل همکاری علما با سلاطین. 74
3. 5. 3. محقق داماد (970ـ1040ه). 75
3. 5. 4. علامه مجلسی (1037ـ1110ه). 78
فعالیت سیاسی.. 79
خدمات در دولت صفویه. 82
توضیح حضور مجلسی در دربار صفویه. 89
فصل چهارم: بررسی تاریخی مواجهه ی علمای شیعه با حاکمان از پایان صفویه تا پایان مشروطه
4.1 . از صفویه تا قاجاریه. 94
4. 2. تحریم تنباکو. 95
4. 2. 1. ماجرای قرارداد تنباکو یا امتیاز رژی.. 95
4. 2. 2. شیراز. 96
4. 2. 3. تبریز. 97
4. 2. 4. اصفهان. 97
4. 2. 5. مشهد. 98
4. 2. 6. تهران. 99
4. 2. 7. اقدام میرزا محمد حسن شیرازی.. 99
4. 2. 8. نقش میرزای آشتیانی در الغای امتیاز رژی.. 103
4. 3. مشروطه. 105
4. 3. 1. نقش علمای نجف در مشروطه. 111
4. 3. 1. 1. محمد کاظم خراسانی(1255ـ1329ه). 111
4. 3. 1. 2. سید محمد کاظم طباطبایی یزدی (1247 ـ 1337ه). 113
اقدامات مهم سیاسی.. 115
4. 3. 2. شیخ محمد خیابانی (1297 ـ 1338ه). 117
4. 3. 3. سید عبدالله بهبهانی (1256ـ1328ه). 121
4. 3. 4. سيد محمد طباطبايى (۱۲21–1299 ش). 122
4. 3. 5. شیخ فضل الله نوری (1259ـ1327ه). 124
4. 4. قیام علمای عراق؛ جنگ علیه استعمار انگلستان.. 128
4. 4. 1. ميرزا محمد تقى شيرازى‏ ميرزاى دوم‏ (1270 ـ 1338ه). 131
4. 4. 2. محمدتقی خوانساری (1267 ـ 1371ه). 134
فعالیتهای سیاسی.. 136
4. 5. تبعید علمای عراق به ایران.. 137
4. 5. 1. سيد ابوالحسن اصفهانی( 1284 ـ 1365ه ). 137
4. 5. 2. محمد حسین نائینی (1277ـ 1355ه). 140
4. 5. 3. سید هبة الدین شهرستانی (1301ـ1386ه). 143
4. 5. 4. شیخ مهدی خالصی (1276ـ1343ه). 147
فصل پنجم: بررسی تاریخی مواجهه ی علمای شیعه با حاکمان در دوره ی پهلوی
5. 1 رابطه ی علما با حکومت پهلوی.. 150
5. 2 نظام اجباری؛ قیام اصفهان و تحصن قم. 151
5. 2. 1. آقا نورالله اصفهانی (1287ـ 1346ه). 153
5. 3. قیام آذربایجان. 155
5. 3. 1. میرزا صادق آقا مجتهد (1274ـ1351ه). 157
مبارزات.. 157
5. 3. 2. میرزا ابوالحسن انگجی (1282ـ1357ه). 158
5. 4. کشف حجاب، لباس متحد الشکل، کلاه پهلوی.. 160
5. 4. 1. قیام آیت الله قمی (1282ـ1366ه). 162
5. 4. 2. قیام خراسان ـ گوهرشاد. 163
5. 4. 2. 1. آسید یونس اردبیلی (1293ـ1377ه). 164
اقدامات سیاسی.. 165
5. 4. 2. 2. آقا زاده (1294ـ1356ه). 165
5. 5. نهضت جنگل.. 167
5. 6. سید حسن مدرس (1278ـ1356ه). 172
5. 7. نهضت ملی شدن نفت... 176
سید ابوالقاسم کاشانی (1260 ـ 1344ش ). 178
نگاه اجمالی امام خمینی(رحمه الله). 192
جمع بندی نظرات شرعی حضرت امام. 194
جمع بندی نظرات تاریخی حضرت امام. 195
کتابنامه. 204
قرآن کریم. 204
کتب فارسی.. 204
کتب عربی.. 208
مقالات 209


دریافت فایل
جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید




مواجهه علمای شيعه با حاکمان


چگونگی مواجهه علمای شيعه


دیدگاه امام خمينی


مقاله


پاورپوینت


فایل فلش


کارآموزی


گزارش تخصصی


اقدام پژوهی


درس پژوهی


جزوه


خلاصه