دانلود رایگان


جنبش اجتماعی مصر، از سقوط مبارک تا سقوط مرسی - دانلود رایگان



دانلود رایگان

دانلود رایگان
جنبش اجتماعی مصر، از سقوط مبارک تا سقوط مرسیجنبش اجتماعی مصر، از سقوط مبارک تا سقوط مرسی

چکیده
محوری ترین عامل در هر دو انقلاباخیر مصر، سقوط مبارک و سقوط مرسی، رسانه ها، اعم از مطبوعات چاپی تا شبکه های اجتماعی است. رسانه ها، با شکل دهی به جنبش­ اجتماعی مصر و انسجام بخشیدن به اعتراضات مقدمات سقوط حکومت مبارک و دولت مرسی را فراهم آوردند. پژوهشگر تلاش کرده است تا به این پرسش ها پاسخ دهد که در ابتدا چه عواملی در شکل گیری این دو انقلاب وجود دارد و ثانیاً کدام یک از این عوامل نقش مهم تری دارد؟ در این راستا ضمن معرفی نظریه­ی جنبش اجتماعی جدید و بررسی برخی آراء نظریه پردازان این حوزه، مؤلفه های تأثیرگذار در دو انقلاب مصر تحلیل شد. روش پژوهش کتابخانه ای بود و البته پژوهشگر همچنین تلاش کرده است از پایگاه­های اینترنتی معتبر نیز بهره گیرد و همچنین به توصیف و ارزیابی نظرات و سخنرانی های موجود در کتاب ها ، مقاله ها، و بالأخص روزنامه ها پرداخته است.
درنهایت نشان داده شد سقوط حکومت مبارک و دولت مرسی را می­توان در عواملی هم چون وضعیت نابسامان اقتصادی، عدم توسعه سیاسی، اقتدارگرایی دولت و متمرکز کردن قدرت، فضای بسته، امنیتی و استبدادی، و عدم توانایی در عمل به وعده­های داده شده و البته نقش بی­طرفانه­ی ارتش نسبت به اعتراضات تبیین و تحلیل کرد. البته به عنوان­ مهم ترین عامل، مطابق با نظریه­ی جنبش اجتماعی جدید، رسانه­ها، نقشی بی­بدیل در بسیج مردم و شکل دهی به جنبش­های اجتماعی مصر و بروز دو انقلاب در سرزمین نیل بر عهده داشتند.
کلیدواژه ها: اخوان­المسلمین، انقلاب مصر، جنبش اجتماعی، حسنی مبارک، رسانه ها، شبکه های اجتماعی، محمد مرسی.
1-1مقدمه 2
1-2بیان مسئله. 3
1-3اهمیت و ضرورت پژوهش... 4
1-4اهداف پژوهش..........5
1-5پرسشهای پژوهش... 5
1-6فرضیه های پژوهش... 6
1-7مفاهیم بنیادی پژوهش... 7
1-7-1جنبش اجتماعي.................................................................................................. 7
1-7-2شبکه های اجتماعی.. 7
1-7-3انقلاب 2013 مصر. 8
1-8پیشینه ی پژوهش... 9
1-9روش پژوهش... 9
1-10سازمان پژوهش... 10
2-1مقدمه 13
2-2نظریه جنبش های اجتماعی جدید با تأکید بر نظریه ی بسیج منابع چارلز تیلی.. 14
2-2-1ویژگی های کلی نظریه ی جنبش های اجتماعی.. 14
2-2-2ویژگی های جنبش اجتماعی جدید. 15
2-2-3وجوه شباهت های جنبش های اجتماعی جدید و قدیم. 15
2-2-4نظریه پردازان اصلی جنبش های اجتماعی جدید و مباحث آن ها16
2-2-4-1یورگن هابرماس و جنبش های اجتماعی جدید. 16
2-2-4-2رونالداینگلهارت و جنبش های اجتماعی جدید. 16
2-2-4-3آلن تورن و جنبش های اجتماعی جدید. 17
2-2-4-4مانوئل کاستلز. 17
2-3نظریه ی بسیج منابع. 19
2-3-1تأثیر رسانه ها بر جنبشهای اجتماعی.. 24
2-3-2جنبشهای اجتماعی در مصر. 28
2-3-3فضای مجازی در مصر: محدودیت ها و فرصت ها35
2-4کاربرد چارچوب نظری در پژوهش... 40
2-4-1نتایج نظریه ی بسیج منابع در تبیین جنبش اجتماعی مصر. 41
2-5جمع بندی.. .42
3-1مقدمه 44
3-2انقلاب مصر. 45
3-2-1انقلاب بدون رهبری.. 48
3-2-2چرا انقلاب به وقوع پیوست؟. 51
3-2-3پیشینه ی اعتراضات در مصر. 54
3-2-4تأثیر انقلاب تونس... 55
3-2-5چرا میدان التحریر؟. 57
3-2-6واکنش آمریکا به تحولات مصر. 59
3-2-7آمریکا در رسانه های مصر. 63
3-2-8موضع اتحادیه اروپا65
3-2-9جمعه خشم. 66
3-2-10واکنش حکومت به انقلاب... 69
3-3هرج ومرج و جنبش های اجتماعی مصر. 70
3-3-1ناپدید شدن پلیس از شهرها71
3-3-2انعکاس جنبش اجتماعی مصر در نبود پلیس در روزنامه ها74
3-3-1آزادسازی زندانیان. 76
3-3-2جنبش اجتماعی مصر و کمک به تأمین امنیت... 78
3-3-3نقش ارتش در نبود پلیس... 79
3-4مصر پس از مبارک... 81
3-4-1رفراندوم 19 مارس 2011: اولین تجربه ی دموکراسی در مصر. 81
3-4-2تلاش جنبش های مصری برای رأی منفی به رفراندوم. 85
3-4-3نتایج رفراندوم. 86
3-5ظهور و سقوط اخوان المسلمین.. 90
3-5-1ویژگی های اخوان المسلمین.. 90
3-5-2نتایج و پیامدهای فعالیتهای اخوان المسلمین.. 92
3-5-3اخوان المسلمین پس از مبارک... 93
3-5-4عوامل شکست اخوان المسلمين و سقوط مرسي.. 95
3-5-4-1درک نکردن شرایط سیاسی اجتماعی مصر. 96
3-5-4-1عدم علاقه ی اخوان و مرسی در تعامل با دیگر گروه های سیاسی.. 97
3-5-4-3عدم درک جایگاه ارتش در جامعه ی مصر وتقابل مرسی با ارتش... 98
3-5-4-4رفتارهای غیرقابل پیشبینی در سیاست خارجی و حرکت به سمت غرب... 99
3-5-4-5انحراف از مطالبات اصلي انقلاب... 99
3-5-4-6ادامه ارتباطات با اسرائیل و انجام برخی فعالیت های ضد فلسطینی.. 100
3-5-4-7نداشتن ارتباط شايسته با انقلابيون و مردم. 101
3-5-4-8جنبش تمرد 101
3-5-4-9عدم برخورداری از حمایت رسانه ای.. 102
3-5-4-10ناتواني در يکپارچه ساختن اردوگاه اسلام گرايان و تکيه بر اخوان و سلفي ها103
3-5-4-11ادامه حضور افراد رژيم مبارک در نهادها103
3-5-4-12انتخاب دشمن به عنوان دوست... 104
3-5-4-13ادامه ناامني 104
3-5-4-14ادامه مشکلات اقتصادي.. 104
3-5-4-15رفتارهاي انحصارگرايانه. 105
3-5-4-16توافق با ارتش به جاي گروه های انقلابي.. 106
3-5-4-17اختلافات با الازهر. 106
3-5-4-18استفاده نکردن از ظرفيت مخالفان. 107
3-5-5آینده ی اخوان المسلمین.. 108
3-6جمع بندی.. .112
4-1مقدمه 114
4-2نقش رسانه ها در شکل گیری جنبش های اجتماعی.. 114
4-3مصر و رسانه های اجتماعی.. 115
4-4تقابل حکومت مبارک و رسانه ها117
4-5 انقلاب فیس بوک... 119
4-6رسانه های مصر. 122
4-7 رسانههای اجتماعی مصر پس از سقوط مبارک........................................................................................................124
4-7-1رسانه های دولتی.. 134
4-7-2رسانه های وابسته به احزاب... 136
4-7-3رسانه­های مستقلمصر. 140
4-7-4تفاوت عملکرد رسانه های حکومتی با رسانه های مستقل مصر. 144
4-8موضع رسانه های چاپی نسبت به حکومت... 149
4-9 موضوعات موردبحث در رسانه های مصر..........................................................................................................................154
4-9-1جوانان مصری.. 154
4-9-2بازتاب انقلاب تونس در رسانه های مصر. 157
4-9-3تئوری توطئه. 159
4-9-4اختلاف درباره ی مقصر هرج ومرج در کشور. 161
4-9-5شبکه های ماهوارهای عربی و الجزیره164
4-10جمع بندی فصل رسانه ها و جنبش اجتماعی مصر. 166
5-1مقدمه 169
5-2ارزیابی فرضیه ها170
5-3مشکلات و محدودیت های پژوهش... 170
5-4زمینه های پیشنهادی برای مطالعات آینده171
منابع............. 172
فصل اول
1 کلیات 1-1 مقدمه انقلاب 25 ژانویه­­ی مصر، درواقع نتیجه­ی بحران­هایی در سطح جامعه از قبیل افزایش فاصله­ی طبقاتی و گسترش فساد و تلاش مبارک برای موروثی کردن ریاست جمهوری بود که با کمک رسانه­­ها -از روزنامه گرفته تا فیس بوک- زمینه را برای شکل­گیری جنبش­های اجتماعی در مصر ضد رژیم مبارک[1] و سقوط آن فراهم کرد. مصر با انقلاب ژانویه و به اقتضای تحولات دموکراتیک به جامعه­ای چندپاره تقسیم شد که مهم­ترین طیف­های آن لیبرال­ها، اسلام­گرایان و ملی­گرایان بودند، بااین وجود شعار مشترک بین تمامی طیف­های حاضر در انقلاب مصر، نان، آزادی، کرامت انسانی و عدالت اجتماعی بود و به عبارتی بهتر، دلایل انقلاب مردم مصر را می­توان در همین شعار خلاصه کرد. باوجود به ثمر رسیدن انقلاب مردم مصر در 11 فوریه­ی 2011، جامعه­ی مصر هنوز هم در برزخی از سردرگمی قرار داشت، زیرا که انقلاب چیزی جز یک پیروزی کمرنگ انتخاباتی به نفع اخوان­المسلمین حاصل دیگری نداشت. ساختارهای قدیم به­ قوت خود باقی و دست نخورده بودند و از همان ابتدا نیز بسیاری نسبت به شایستگی محمد مرسی[2] و اخوان­المسلمین برای ایجاد تحولی بنیادین در جامعه­ی مصر مردد بودند. به عبارتی دیگر، شاید هلهله­ای که مردم مصر روز یکشنبه در میدان تحریر و پس از اعلام پیروزی مرسی به راه انداختند، قدری خوش­بینانه و ساده­انگارانه به نظر می­رسید. در چنین شرایطی، فرصت­هایی که انقلاب به مردم مصر داده بود ازجمله آزادی بیان، گسترش و تنوع رسانه­های جمعی و به دنبال آن جنبش­های اجتماعی، وجود نخبگان سیاسی که باآزادی بسیار بیشتری به بیان نقطه نظرات خود می­پرداختند، ناتوانی محمد مرسی و به تبع آن اخوان­المسلمین در تأمین خواسته­های مردم به همراه ناخشنودی برخی از کشورها از قدرت گرفتن اخوان­المسلمین و مهم­تر از همه، اعتمادبه نفسی که مردم از سقوط مبارک به دست آورده بودند مبنی بر اینکه آن ها قدرت و توانایی تغییر را دارند، همه و همه دست به دست هم دادند تا مسائل و مشکلات فزاینده در جامعه­ی مصر با واکنش مردم و نخبگان رو­به­رو شود و بر میزان نارضایتی عمومی افزوده شود تا سرانجام تظاهرات عظیم مردمی مصر در 30 ژوئن 2013، پایه­های دولت اخوانی مرسی را نیز متزلزل کرده و درنهایت محمد مرسی در شامگاه سوم ژوئیه 2013 توسط ارتش از ریاست جمهوری کنار گذاشته شود.
چنانکه یافته­های تحقیق نشان می­دهد به نظر می­رسد در هردو انقلاب مصر، آزادی نسبی رسانه­های سنتی مانند مطبوعات در بیان نظرات خود و گسترش وسایل ارتباط جمعی نوین به همراه رشد طبقه­ی متوسط، توانست با بسیج کردن مردم برای رسیدن به خواسته­های خود و تشکیل جنبش­های اجتماعی قدرتمند، تا حدودی امکان گذر مصر از یک کشور دیکتاتوری به یک نظام مردم سالار را فراهم نماید، چنان­که حضور مردم در میدان التحریر قاهره برای سرنگونی حسنی مبارکدیکتاتور مصر، 24 ساعته به صورت زنده به­وسیله­ی شبکه­ی الجزیره برای ملت مصر و جهان پخش می­شد و همین امر اسباب همراهی، همدردی، مشارکت و حمایت جهانی از اعتراضات ملت مصر را به همراه داشت.

1-2 بیان مسئله وقوع دو انقلاب در مصر به فاصله کمتر از سه سال، توسط مردمی که برای سال­ها و دهه­ها زیر چکمه­های­ دیکتاتوری قرار داشتند، باعث شگفتی بسیاری از کشورها و هم چنین کارشناسان مسائل سیاسی شد. به نظر پژوهشگر، آن چیزی که باعث شد ملت مصر این چنین به خیابان­ها آمده و فریاد آزادی­خواهی سر بدهند توانایی آن ها در سازمان دادن به اعتراضات عمومی و شکل دادن به جنبش­های اجتماعی پویا در جامعه­ی مصر بوده است. در این راستا، رسانه­ها از مطبوعات و شبکه­های تلویزیونی تا اینترنت و شبکه های اجتماعی مجازی، نقشی محوری در کمک به مردم مصر برای سازمان دادن به اعتراضات و جنبش­های اجتماعی ایفا کردند. در­واقع در هر دو انقلاب مصر، مردم بیش از هر زمان دیگری امکانات نوینی را که روند جهانی شدن در اختیار بشر نهاده به خدمت گرفتند.
به عبارت دیگر در تحولات جهان عرب و به­ویژه مصر، رسانه­ها و شبكه‏­هاي اجتماعي، علاوه بر ايفاي نقش بسيج كنندگي، به چالش كشيدن قدرت ديكتاتورها و همچنين تأثیرگذاری فراملي را نيز عهده دار بوده­اند. به عنوان نمونه شبكه‏­هاي مجازي، درواقع جغرافياي جديدي از مناسبات قدرت را در مقابل تک صدایی و انحصار قدرت در مصر پديد آوردند و حتی در جريان سقوط ديكتاتورهايي چون بن علي[3] و معمر قذافي[4] نیز نقش فرا دولتی ايفا و به نوعی افكار عمومي جهاني را نيز عليه اين ديكتاتورها بسيج كردند.
نگارنده، با بررسی عوامل مختلف سقوط حکومت حسنی مبارک و پس ازآن دولت محمد مرسی و گروه اخوان­المسلمین، نقش و جایگاه رسانه­ها در شکل­دهی و سازمان دادن به جنبش اجتماعی مردم مصر، که نقشی محوری در سقوط این دو حکومت در فاصله­ی دو سال را بر عهده داشت، به عنوان تز اصلی خود در این پژوهش دنبال می کند.

1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش موقعیت استراتژیک مصر در شمال آفریقا، سابقه­ی تمدنی آن همراه با نفوذ فرهنگی این کشور در میان ملت های عرب سبب گردیده است تا دولت مصر به یکی از دولت های اثرگذار در تحولات سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا تبدیل گردد. مصر كلید طلایی نفوذ به خاورمیانه عربی است. به همین دلیل است كه رقابت گسترده ای میان بازیگران منطقه ای چون ایران، تركیه و عربستان و بازیگران فرا منطقه ای چون آمریكا برای نزدیكی به مصر وجود دارد. مصر همانند ایران و تركیه دارای یك دولت-ملت قوی باسابقه غنی تاریخی و هویتی است و بر این مبنا نقش فعالی در مسائل منطقه ای ایفا می کند. این ویژگی مصر سبب تمایل كشورها برای نزدیكی به این كشور شده است.
اهمیت بررسی انقلاب­های مصر از آن روست که می­توان این کشور را به عنوان نمونه­ای برای سایر کشورهای خاورمیانه در نظر گرفت. از یک سو سقوط حکومت مبارک می­تواند پایه­های بسیاری از حکومت­های غیر دموکراتیک خاورمیانه را متزلزل کند زیرا که بسیاری از زمامداران منطقه همانند مبارک چندین سال و حتی چندین دهه، آسوده خاطر بر مسند قدرت تکیه زده بوده­اند اما اکنون با مشاهده سقوط مبارک که در ظاهر بسیار قدرتمند و باثبات به نظر می­نمود، پایه­های حکومت­های خود را سست تر از همیشه می­بینند. از سویی دیگر، سقوط دولت محمد مرسی و جریان متبوعش، اخوان­المسلمین، با آن سابقه طولانی در فعالیت­های سیاسی و با آن گستردگی جغرافیایی که نتوانست نخستین تجربه حکومتی خود را به سرانجام برساند نیز پیامی است روشن به مردم خاورمیانه مبنی بر اینکه برای داشتن سرزمینی مناسب برای زندگی نیاز به این دارند که با چشمانی باز به دنبال حاکمانی باشند که به دور از لفاظی­های معمول که همواره خاص منطقه­ی خاورمیانه بوده است، شایستگی حکومت بر مردم را داشته باشند و به­جای متمرکز کردن قدرت و اعمال سیاست هایی در جهت اشاعه­ی فکر و ایده­ی خود، به فکر تلاش برای دستیابی به منافع ملی کشورشان باشند.
در این راستا، در هر دو انقلاب مصر، جنبش­های اجتماعی این کشور نقشی بی­بدیل در بسیج مردم و سازمان دادن به اعتراضات آنان بر عهده داشتند و آن چیزی که نقشی محوری در تشکیل این جنبش­ها در این کشور بااهمیت خاورمیانه بازی می­کرد، رسانه­ها و شبکه­های اجتماعی مجازی بودند. پژوهش حاضر نشان می­دهد که چگونه رسانه­ها –از مطبوعات و روزنامه­نگاران مستقلی که باوجود فشارهای روزافزون حکومت دیکتاتوری مصر، دغدغه­ای جز انعکاس واقعیت نداشتند تا وبلاگ نویسان و گردانندگان صفحات مجازی در فیس بوک و توییتر- سبب انسجام مردم مصر و شکل­گیری جنبش­های اجتماعی در این کشور شدند و آن ها را نسبت به ظلم فزاینده حکومت مصر نسبت به خود، آگاه کردند.

1-4 اهداف پژوهش اين پژوهش بر آن است كه نشان دهد که گرچه شكل­گيري بحران­هايي همچون بیکاری، تورم، انحصارطلبی، نبودی آزادی بیان، الهام گرفتن از انقلاب تونس و غیره در سطح دولت و جامعه­ی كشور نمونه مورد نظر یعنی مصر سبب وقوع قیام­ها و اعتراضات در این کشور شد اما آنچه باعث انسجام مردم و تكوين جنبش اجتماعی از سوی گروه های مختلف علیه حکومت دیکتاتوری حسنی مبارک و دولت اخوانی محمد مرسی گرديد، نقش غیرقابل انکار رسانه­های اجتماعی بود که با همراهی طبقه­ی متوسط جديد جامعه­ی مصر، موجبات به نتیجه رسیدن اعتراضات مردمی در سال­های 2011 و 2013 شد.
هدف این پژوهش با تمرکز بر تجربه­ی مصر، نشان دادن قدرت رسانه­ها در شکل گیری جنبش های اجتماعی و مبارزه­ی ملت ها برای رسیدن به خواسته های مشروع و قانونی خود و رهایی از چنگال حکومت­های مستبدی است که برای سال­ها و دهه­ها، چندصدایی در جامعه را زیر چکمه­های دیکتاتوری خود له کرده و تنها به پیش بردن ایده­های خود می­اندیشند. این پژوهش نشان می­دهد که چگونه رسانه­ها در اشکال مختلف خود همچون روزنامه­ها، شبکه­های تلویزیونی و شبکه­های اجتماعی مجازی به کمک مردم آمده تا صدای آن ها را به گوش جهانیان برساند.


1-5 پرسش­های پژوهش پژوهشگر می کوشد تا در اين پژوهش به مسائل زير پاسخ دهد:
1- چه عواملی باعث شد تا مردم مصر پس از تحمل دهه­ها دیکتاتوری، به خیابان ها آمده و در 18 روز، به حکومت سی ساله ی حسنی مبارک را پایان دهند؟
2- چرا اخوان­المسلمین که به عنوان یکی از بزرگ ترین و سازمان یافته ترین گروه های پس ازآنقلاب مصر قدرت را در دست گرفت، پس از مدت کوتاهی سقوط کرد؟
3- نقش رسانه­های سنتی و رسانه­های اجتماعی جدید در شکل­دهی و سازمان دادن به جنبش­های اجتماعی در هر دو انقلاب مصر چگونه تبیین می­شود؟

1-6 فرضیه­های پژوهش جهت پاسخ به پرسش­هاي فوق فرضيه هاي زير را در نظر گرفته ايم:
1- بحران­های شدید اقتصادی و تشدید بحران ناکارآمدی و مشروعیت رژیممبارک به تبع آن، افشای ابعاد جدی فساد سیاسی و اقتصادی مقامات حکومتی، شکاف در نخبگان حاکم در نحوه­ی برخورد با اپوزیسیون و کاهش جدی طرفداران حکومت در بین مردم مصر و کمک رسانه­ها و شبکه های اجتماعی در شناساندن این عوامل به مردم و بسیج آن ها برای سازمان دهی جنبش­های اجتماعی علیه حکومت، در کنار نقش بی­طرفانه­ای که ارتش در جریان اعتراضات از خود نشان داد، همه و همه باعث شدند که مردم مصر به خیابان­ها آمده و به حکومت سی ساله ی حسنی مبارک پایان دهند.

2- ادامه­ی بحران­های اقتصادی و اجتماعی مصر و عدم تحقق شعار اصلی انقلاب یعنی نان، آزادی، عدالت اجتماعی و کرامت انسانی به دلیل ناتوانی در مدیریت صحیح و تلاش محمد مرسی برای اخوانی کردن حکومت، موجبات نارضایتی عمومی از دول خود و جریان متبوعش را فراهم کرد تا جایی که در 30 ژوئن 2013 میلیون­ها مصری برای برکناری مرسی از مسند ریاست جمهوری به خیابان­ها ریختند. این عوامل در کنار عملکرد ارتش مصر در حمایت از اعتراضات سبب شد تا سرانجام محمد مرسی در سوم جولای 2013 توسط ارتش از قدرت برکنار شود.

3- در تحولات مصر، رسانه­ها در اشکال متنوع خود از روزنامه­ها تا شبکه های اجتماعی مجازی، علاوه بر ایفای نقش بسیج کنندگی، به چالش کشیدن قدرت دیکتاتورها و هم چنین، تأثیرگذاری فراملی را نیز عهده دار بودند. فعالان عرصه­ی رسانه، از روزنامه نگاران مستقل و متعهد تا گردانندگان صفحات در شبکه­های مجازی، نقـش شتاب دهنده ای در انقـلاب مصـر ايفـاء كردند.

1-7 مفاهیم بنیادی پژوهش 1-7-1 جنبش اجتماعي اگر به پيروي از تعريف وسيع فرهنگ واژگان آكسفورد از جنبش اجتماعي، در وهله­ی نخست آن را جريان مجموعه ای از کنش ها و تلاش ها از سوي مجموعه ای از افراد تعريف كنيم كه به شكلي کم وبیش پيوسته به سمت هدف خاصي حركت می کنند يا به آن گرايش دارند آن را رفتاري اجتماعي می بینیم كه مانند ساير رفتارها و کنش هاي اجتماعي می تواند موضوع مطالعات جامعه شناختی قرار گيرد) مشیر زاده، 1381:10). جنبش اجتماعي يكي از انواع رفتارهاي جمعي است . رفتار جمعي پاسخ عده ای از مردم به يك وضعيت يا مسئله ای خاص است . اين رفتارها در جامعه به شکل های گوناگون تجلي می یابد و تنها يكي از آن ها به شكل جنبش اجتماعي است. اگر با معيار ميزان سازمان دهی ، رفتارهاي جمعي را بر روي يك طيف به چهار منطقه تقسيم كنيم، آنگاه بهتر می توانیم جاي جنبش های اجتماعي را در ميان ساير شكل­هاي رفتار جمعي مشخص كنيم، جنبش های اجتماعي آن نوع رفتار جمعي هستند كه مابين انواع رفتارها بوروكراتيك و انقلابي قرار می گیرند. با اين ويژگي كه از اولي كمتر و از دومي بيشتر سازمان دهی شده است . همچنين، جنبش ها از رفتارهاي جمعي بدون سازمان مانند شورش های خياباني فاصله می گیرند (جلائي پور، 19-20 :1381).
1-7-2 شبکه­های اجتماعی شبکه­های اجتماعی نسل جدیدی از وب سایت های اینترنتی هستند. در این شبکه­ها کاربران حول محور مشترکی و به صورت مجازی دور هم جمع می­شوند و جماعت های آنلاین را تشکیل می­دهند. درواقع یک شبکه اجتماعی، مجموعه­ای متشکل از افراد، گرو­ها و ارتباطات بین آن­هاست. این شبکه­ها نسل جدیدی از فضای روابط اجتماعی را تشکیل داده اند و با اینکه عمر خیلی زیادی ندارند، توانسته­اند به خوبی در زندگی مردم جا باز کنند. مردم بسیاری در سنین مختلف و از گروه های اجتماعی متفاوت در شبکه­های اجتماعی مجازی کنار هم آمده اند و از فاصله­های بسیار دور در دنیای واقعی، از طریق شبکه­های اجتماعی با هم ارتباط برقرار می­کنند (مولایی، 1389).
مزایایی که شبکه های اجتماعی دارند و باعث استقبال بسیار زیاد از آن ها شده است، عبارت اند از: انتشار سریع و آزادانه اخبار و اطلاعات، افزایش قدرت تحلیل و تقویت روحیه، امکان عبور از مرزهای جغرافیایی و آشنایی با افراد و سایر جوامع و فرهنگ ها، شکل گیری و تقویت خرد جمعی، امکان بیان ایده ها به صورت آزادانه و آشنایی با ایده ها، افکار و سلایق دیگران.

1-7-3 انقلاب 2013 مصر در ادبیات سیاسی واژه کودتا معمولاً برای براندازی ناگهانی رهبران حکومت از طریق عده ای اندک به کار می رود و معمولاً شمار مردمانی که آن را همراهی می کنند خیلی اندک است. اما در انقلاب اکثریت مردم برای دگرگونی و براندازی رهبران سیاسی وارد عمل شده و تا سقوط هیئت حاکمه فعالیت های خود را ادامه می دهند. فرق انقلاب با کودتا در این است که انقلاب­ها ماهیتی مردمی دارند اما در کودتا این گونه نیست و اقلیت نظامی ها علیه رهبران سیاسی قیام کرده و خواهان تغییر وضع موجود هستند و در این روش اکثریت مردم از حساب خارج بوده و در فعل وانفعالات نقشی ندارند. در این راستا محمد مرسی رئیس جمهور انقلابی مصر به همان شیوه حسنی مبارک رئیس جمهور سابق این کشور یعنی با خواست مردم و دخالت ارتش برکنار شد. متغیر اصلی در برکناری مرسی، نارضایتی مردم از عملکرد اقتدارگرایانه ایدئولوژیک و ناکارآمدی او در رفع مشکلات داخلی در یک سال گذشته بوده است. ازاین رو شاید بتوان سقوط مرسی را ادامه همان انقلاب دموکراسی خواهانه 2011 مصر دانست. البته برخی از پژوهشگران حوزه­ی سیاست هنوز هم از به کار بردن واژه­ی انقلاب درباره­ی اتفاقات سال 2013 مصر مردد هستند و آن را بیشتر کودتا می­پندارند تا یک انقلاب به معنای واقعی آن. ازاین رو ازآنجاکه پژوهشگر بیشتر به دنبال نشان دادن نقش رسانه­ها برای علت مشترک شکل­گیری این دو رویداد بوده است، واژه­ی انقلاب را به عنوان وجه مشترک مناسب­تری انتخاب کرده است.

1-8 پیشینه­ی پژوهش ازآنجاکه پژوهش حاضر بر موضوعی متمرکز شده است که مدت زمان زیادی از آن نگذشته است، کتاب های نوشته­شده در این زمینه نسبتاً اندک است. از جمله مهم­ترین کتاب های نوشته شده در زمینه­ی انقلاب مصر، دو کتاب از محمد البندری[5] است به نام­های:
The Egyptian Revolution: Between Hope and Despair, Mubarak to Morsi
The Egyptian Press and Coverage of Local and International Events
البندری در این دو کتاب به تفصیل به واکنش رسانه­های مصر و به ویژه مطبوعات این کشور نسبت به اعتراضات مصر در سال 2011 می­پردازد و گریزی نیز به حوادث پس ازآنقلاب مصر می­زند و در بخش­هایی از کتاب به تبیین نقش رسانه­ها و شبکه­های اجتماعی به­ویژه روزنامه­های مصر می­پردازد.
در زمینه­ی منابع فارسی در پژوهش باید گفت کتاب ها و مقاله­­های نوشته شده به زبان فارسی درباره­ی انقلاب مصر بسیار اندک است. گرچه می­توان این مسئله را به جدید بودن رویدادها مرتبط کرد اما به نظر می­رسد وقوع دو انقلاب در پرجمعیت­ترین کشور عربی، به جای این­که تنها در سایت های خبری کشور آن هم به صورت احساسی منعکس شود، می­توانست بیش تر در جامعه­ی دانشگاهی کشور موردتوجه قرار بگیرد.

1-9 روش پژوهش نوعپژوهشحاضرتوصيفيتحليلياست؛باتوجه بهماهيتونوعموضوعموردمطالعه،گردآوري اطلاعاتازروش هایگوناگونوبه طورکلیبر مبنايروشکتابخانه­ايواينترنتيصورتپذيرفته وتجزیه وتحلیلیافته هانيزعمدتاًباشيوه­یتحليل کيفيانجامپذيرفتهاست.
پژوهشگر، با توجه به فاصله­ی زمانی اندکی که انقلاب مصر می­گذرد، ابتدا کسانی که حول این موضوع کار کرده­اند شناسایی می کند و با جمع آوری آثار آن ها، محوری را برای بررسی عوامل گوناگون انقلاب­های مصر برمی­گزیند و با استفاده از منابع خود به چگونگی شکل­گیری جنبش اجتماعی مصر با تأکید بر رسانه­ها می­پردازد. در این راه ترجمه­ی نسخه­ی انگلیسی مهم­ترین روزنامه­های مصر در فاصله­ی دو انقلاب مصر بسیار مورد استفاده قرار گرفته است و در این راه پژوهشگر کوشیده است تا با آقای محمد البندری نویسنده کتاب­های ذکر شده در بخش پیشینه­ی پژوهش و آقای دکتر فهمی هویدی[6] نویسنده، متفکر و روزنامه­نگار برجسته­ی مصری مکاتباتی داشته باشد.
پس از گردآوری مطالب و یادداشت برداری از آن ها، سه موضوع مهم(عوامل وقوع انقلاب ژانویه مصر، چرایی سقوط اخوان­المسلمین و نقش رسانه­ها در تکوین جنبش­های اجتماعی در مصر) که محوری­ترین نقش را در پژوهش دارند انتخاب شدند. از این میان، نقش رسانه­ها در اشکال مختلف، ازآن جهت که در هر دو انقلاب مصر نقشی محوری بر عهده داشتند بسیار موردتوجه قرار گرفت. بنابراین، نقش رسانه­ها (از روزنامه­ها گرفته تا شبکه­های اجتماعی مجازی) در جنبش اجتماعی مصر در پژوهش حاضر بخش بزرگ تری نسبت به موضوعات دیگر به خود اختصاص داده است.

1-10 سازمان پژوهش پژوهش حاضر به منظور معرفی عوامل انقلاب ژانویه 2011 مصر و همچنین سقوط مرسی و اخوان­المسلمین و بررسی جنبش­های اجتماعی در انقلاب­های مصر و نقش رسانه­ها در شکل گیری این جنبش­ها در پنج فصل نگاشته شده است.
در فصل اول به معرفی موضوع مورد مطالعه، فرضیه ها و هدف پرداختیم. سپس روش پژوهش را تشریح نموده و برخی مفاهیم این پژوهش را تعریف نمودیم و نهایتاً، مطالعات مرتبط با موضوع را مورد ارزیابی قرار می دهیم.
در فصل دوم به چارچوب نظری پژوهش پرداخته­ایم و به صورت دقیقی به ارتباط این نظریه و کاربرد آن را در پژوهش بیان می­کنیم. در این راستا به تببین نقش رسانه­ها از دریچه­ی نظریه­ی جنبش اجتماعی جدید و بسیج منابع چارلز تیلی می­پردازیم.
در فصل سوم چگونگی وقوع انقلاب 25 ژانویه 2011 مصر را موردتوجه قرار داده و به توصیف وضعیت جامعه­ی مصر در دوران انقلاب و پس از سقوط مبارک، می­پردازیم. در ادامه با نشان دادن وضعیت هرج ومرج در جامعه­ی مصر نقش جنبش­های اجتماعی این کشور را در مقابله با این وضعیت بررسی می­کنیم. در بخش پایانی فصل سوم چگونگی حضور جنبش اخوان­المسلمین در صحنه­ی سیاسی مصر را بررسی کرده و به دلایل سقوط دولت اخوانی محمد مرسی اشاره می­کنیم.
فصل چهارم پژوهش به نقش رسانه­ها در مصر و چگونگی کمک آن ها به تکوین جنبش­های اجتماعی در این کشور متمرکز شده است. در این فصل با بررسی عملکرد رسانه­ها به ویژه رسانه­های چاپی این کشور که تمامی اقشار جامعه­ی مصر به آن ها دسترسی داشتند پرداخته و به تفاوت­های رسانه­های مستقل و رسانه­های وابسته به حکومت مبارک در پوشش حوادث مصر تأثیرگذاری به جنبش­های اجتماعی در این کشور اشاره می­کنیم. همچنین در فصل چهارم به نقش رسانه­های ارتباطی جدید همچون شبکه­های اجتماعی مجازی در شکل­دهی و انسجام جنبش­های اجتماعی در مصر توجه می­کنیم.
و نهایتاً در فصل آخر در این فصل به جمع بندی مباحث طرح شده در رساله می پردازیم. صحت وسقم فرضیه های این پژوهش را بررسی می نماییم. در پایان مسائلی که برای نگارنده در مسیر پژوهش به وجود آمده است را طرح می کنیم تا علاقه مندان در این حوزه در صورت علاقه راه را ادامه دهند.

فصل دوم 2 چارچوب نظری 2-1 مقدمه در دوران پس از جنگ دوم جهانی، مردم خاورمیانه آرام آرام به حضور رسانه­ها در زندگی خود عادت کرده­اند و به­تدریج رسانه­های ارتباطی به وسیله­ای ضروری در زندگی آن ها بدل گشته است. در آغاز هزاره­ی سوم نیز پدیده­ی اینترنت و به دنبال آن شبکه­های اجتماعی و وبلاگ نویسی، جای خود را میان مردم و به­ویژه جوانان کشورهای خاورمیانه پیدا کرده است. مسئله نفوذ و پیامدهای اجتماعی رسانه­ها و شبکه­های اجتماعی در خاورمیانه واکنش­های متعددی را از جانب محققان برانگیخته است. نظر اغلب آن ها معطوف به امکان مشارکت رسانه­ها -در تمامی اشکال آن از روزنامه ها تا فیس بوک و توییتر- در جنبش­های اجتماعی این کشورها به­ویژه جنبش­های دموکراسی خواهی بوده است. این دسته از پژوهشگران برآنند که فضای مجازی را باید پاسخی به فضای بسته سیاسی و تسهیل­کننده[7] روند دموکراسی سازی دانست. البته دیدگاه­های بدبینانه­ای نیز در این مورد وجود دارد که رابطه­ای میان جنبش­های اجتماعی و رسانه­ها و فضای مجازی نمی­بیند. این دیدگاه بر آن است که فضای مجازی منجر به انزوای شخصیت فرد و گمنامی او در جامعه می­شود. این دیدگاه منتقد، معتقد است رسانه­ها به ویژه در انواع مجازی آن، روابط ضعیف یا تعاملات خالی از معنا را جانشین پیوندهای قوی اجتماعی افراد می­سازد. درحالی که دیدگاه نخست بر آن است که رسانه­ها و نماد آن در قرن بیست و یکم یعنی اینترنت، می­تواند ابزاری نو در اختیار کنشگران اجتماعی قرار دهد و کارکردهایی دارد که جنبش­های دموکراسی خواهی را تقویت می کند.
در این فصل، ما در قالب نظریه­ی جنبش­های اجتماعی جدید، به دنبال نشان دادن این مسئله هستیم که چگونه رسانه­ها، به عنوان یک پدیده ارتباطی که در مناسبات اجتماعی و انسانی رسوخ کرده و خود نیز تا اندازه­ای به یک پدیده اجتماعی تبدیل شده، چه فرصت­هایی برای جنبش­های اجتماعی در مصر ایجاد کرده و چگونه بر فرایندهای شکل­گیری این جنبش­ها اثر می­گذارد؟ در این فصل به عنوان یک مطالعه­ی تجربی، نقش و تأثیر رسانه­های اجتماعی را در تحولات اخیر جامعه مصر که منجر به دو انقلاب در فاصله­ی زمانی دو سال شد، بررسی می­کنیم.

2-2 نظریه جنبش­های اجتماعی جدید با تأکید بر نظریه­ی بسیج منابع چارلز تیلی[8] جنبش هاي اجتماعي به عنوان يکي از انواع رفتارهاي جمعي و اعتراضي (به عنوان شبکه­ی وسيعي از افراد، محافل و گروه هاي غیررسمی و رسمي) در ابتدا پديده اي مختص به جوامع مدرن بود اما کم­کم با گسترش روز­افزون ارتباطات و تأثیرپذیری کشور­های جهان سوم از آن، به تدریج شاهد این پدیده در برخی از این کشورها نیز بوده­ایم. به عبارتی دیگر در ابتدا منظور از جنبش هاي اجتماعي جديد، جنبش هايي بود که از دهه­ی 1960 به اين طرف عمدتاً در جوامع اروپاي غربي و آمريکاي شمالي سر بر آوردند که بسيار وسيع ، گسترده و متنوع بوده و طيف عظيمي از نيروها و گروه هاي اجتماعي را در بر مي­گرفت اما این جنبش­ها به­تدریج راه خود را در میان ملت­های جهان سومی نیز یافتند؛ که مي توان آن را نوعي کوشش جمعي تقریباً سازمان یافته ی بخش قابل ملاحظه اي از افراد جامعه دانست که با هدف دگرگوني و تغيير در بخشي از نظام اجتماعي (انديشه، رفتار، مناسبات اجتماعي) و عناصر جامعه، خارج از حوزه نهادهاي رسمي ، به صورت يکپارچه و هماهنگ عمل مي کند. اين نوع جنبش ها در طول چند دهه­ی اخير زندگي اجتماعي را به اشکال مختلف تحت تأثير قرار داده ، تعاريف جديدي از معنا ، هويت و شيوه هاي زندگي ارائه داده و موضوعات جديدي را وارد اين حوزه از مطالعات اجتماعی کرده اند. با توجه به ضرورت مسئله در پژوهش حاضر، در ابتدا ارائه­ی تعاريف متعددی از جنبش هاي اجتماعي جديد از ديدگاه صاحب نظران جنبش­های جدید اجتماعی بیان می­شود و در نهايت ديدگاه هاي تئوريک و تبيين هاي یکی از بزرگ ترین صاحب نظران اين حوزه یعنی چارلز تیلی و تحت عنوان رهيافت بسيج منابع، درباره­ی انقلاب­های سال2011 و 2013 مصر و شکل­گیری جنبش­های اجتماعی در این کشور بررسي شده است (موثقی گیلانی و عطار زاده، 1391).

2-2-1 ویژگی های کلی نظریه­ی جنبش­های اجتماعی
  • نظریه جنبش اجتماعی جدید در مارکسیسم ریشه دارد.
  • این نظریه بر محوریت برخورد در جامعه مبتنی است.
  • نظریه جنبش اجتماعی به جای اینکه نقطه­ی شروع بحث را افراد مستقل وجدا از جامعه قرار دهد، ماهیت جمعی برخورد را مسلم می گیرد.
  • نظریه پردازان جنبش اجتماعی بر بعد انقلابی فعالیت جنبش اجتماعی تا کید می کنند. هدف جنبش اجتماعی در هم شکستن مرزهای نظام فعلی و ایجاد دگرگونی در جامعه است.
  • این جنبش ها فقط به خاطر ایده­آل های یوتوپپایی آن مورد انتقاد قرار می گیرند.

2-2-2 ویژگی­های جنبش اجتماعی جدید
  • غیر ابزاری اند،یعنی بیان کننده علایق ونگرانی های جهان شمول و اعتراض آمیز نسبت به وضعیت اخلاقی می باشند.
  • بیشتر به سوی جامعه مدنی جهت گیری شده اند نه دولت.
  • نسبت به ساختارهای بوروکراتیک متمرکز بدبینهستند.
  • بیشتر به جنبه های نظیر فرهنگ،شیوه های زندگی و مشارکت در سیاست و اعتراض سمبلیک توجه دارند تا به ادعای حقوق اجتماعی و اقتصادی.
  • این جنبش ها به شیوه های غیر رسمی،باز و انعطاف پذیر سازمان دهی شده اند.
  • این جنبش ها به شدت به رسانه های جمعی متکی اند (جلايي پور، 1381).

2-2-3 وجوه شباهت های جنبش های اجتماعی جدید و قدیم
  • جنبش های اجتماعی جدید و قدیم در نوع سازمان خود با هم وجه اشتراک دارند.
  • اصطلاح شبکه بر آن ها صدق می کند.
  • آن ها اغلب دارای پایگاه های محلی هستند و به جای جهت گیری های ملی،حول گروه های کوچک متمرکز می شوند.
  • آن ها حول موضوعات خاصی سازمان بندی شدند.
  • آن ها در فعالیت خود دچار نوسانات شدیدی هستند.
  • به وسیله سلسله مراتب های سیال اداره می شوند (مشیر زاده، 1381:10).
نمونه هایی از جنبش های جدید عبارت اند از: جنبش حقوق مدنی، جنبش زنان، جنبش زیست محیطی، جنبش صلح، جنبش ضد نژادپرستی، جنبش حقوق مردم بومی.

2-2-4 نظریه پردازان اصلی جنبش های اجتماعی جدید و مباحث آن ها 2-2-4-1 یورگن هابرماس[9] و جنبش های اجتماعی جدید: هابرماس جنبش های اجتماعی جدید را ناشی از تحولات در جوامع سرمایه داری می داند.او بر این اعتقاد بود که رشد اقتصاد مصرفی و دولت رفاه بوروکراتیک، نتیجه ای جز شی گشتگی نداشته است. شی گشتگی حتی به درون زندگی خصوصی نیز راه یافته و نتیجه آن شد که جنبش های اجتماعی جدید ظهور نمایند.به اعتقاد هابرماس،جنبش های اجتماعی،اساساً برای دفاع از جهان زیست در مقابل شی گشتگی به وجود آمدند. هابرماس بر این اعتقاد است که توسعه دولت و بازار،انگیزه ها و ارزش های سنتی را تضعیف نموده است(نش،1382: 138).

2-2-4-2 رونالد اینگلهارت[10] و جنبش های اجتماعی جدید: نظریه اینگلهارت درباره جنبش های جدید اجتماعی، بر ارزش ها و ایده آل های مشترک، مبتنی است و این جنبش ها باید به وسیله ایدئولوژی های مبتنی بر ارزش های ریشه دار هدایت شوند. اینگلهارت به طنین احساسی سیاست توجه داشت. اینگلهارت معتقد است که:
  • نسل پس از جنگ دوم جهانی، ارزش های پسا مادی گرایی را پرورش داده اند.
  • این ارزش­ها بیشتر بر کیفیت زندگی تأکید می کنند تا بر اهداف اقتصادی.
  • مردم به چیزهایی علاقه مندند که، نایاب اند.
  • ارزش های بنیادی شخص بازتاب دهنده شرایط عینی هستند که پیش از بلوغ بر او حاکم بوده اند.
  • در جامعه امروزی، گرایش به سوی نوعی جدید از سیاست چپ وجود دارد.
  • این سیاست چپ، بر روابط غیررسمی،صمیمی با دیگران،رشد عزت نفس و ارضای موضوعی و زیبایی شناسانه تا کید دارد )نش،1382: 57).

2-2-4-3 آلن تورن[11] و جنبش های اجتماعی جدید آلن تورن بر این اعتقاد است که جنبش های اجتماعی موضوع اصلی جامعه شناسی هستند. جنبش های اجتماعی، دائماً در قلب حیات اجتماعی جای دارند. اگر می خواهیم کنش اجتماعی را به درستی درک کنیم، باید شرایط ظهور جنبش اجتماعی را به عنوان بازیگران اجتماعی به طورجدی در نظر گرفته شوند. نگرش تورن در مورد جنبش های اجتماعی در تقابل با جبرگرایی ساختاری مارکسیسم و کارکردگرایی مطرح شد. اما به رغم مخالفت تورن با مارکسیسم، بخش زیادی از جامعه شناسی تورن تحت تأثیر نظریه مارکسیسست است؛ وی می گوید کل تاریخ، تاریخ مبارزه طبقاتی است.
نکته محوری اندیشه تورن در نظریه­ی جنبش های اجتماعی آن است که، مبارزه در جامعه پساصنعتی،مبارزه طبقاتی نیست، بلکه برای برخورداری مردم از حق انتخاب و کنترل زندگی خودشان انجام می گیرد. امروزه جنبش های اجتماعی مستقیماً بر سر شرایط اجتماعی و حق تعیین سرنوشت مبارزه می کنند. جامعه معاصر بیش از گذشته از طریق فرهنگ بر روی خود تأثیر می گذارد. پس باید تورن را یکی از تأثیرگذارترین مهم بر چرخش پسا مدرن نامید .(Touraine, 1981: 35)

2-2-4-4 مانوئل کاستلز[12] هسته اصلی نظریه کاستلز به عنوان متأخرترين نظريه جنبش هاي اجتماعي ، هويت است. وي در سه گانه­ی عصر اطلاعات تلاش کرده است تا اين نظريه را بيان نمايد که امروز جامعه­ی جديدي به وجود آمده است که ويژگي هاي خاص خود را نيز دارد. وي سه فرآيند مستقل را عامل ايجاد اين جامعه جديد مي داند:
1- انقلاب تکنولوژي اطلاعات. 2- بحران اقتصادي در دو مدل عام سرمايه داري و دولت سالاری.
3- برآمدن جنبش هاي اجتماعي جديد مانند محیط زیست و فمينيسم فرآيندهاي مستقل سه گانه موجب پيدايش يک ساختار اجتماعي جديد با نام جامعه شبکه اي ، اقتصاد جديد با نام اقتصاد اطلاعات جهاني و فرهنگ جديد (فرهنگ مجاز واقعي) شده است(کاستلز: 1380).
کاستلز براي بررسي جنبش هاي اجتماعي، کنش اجتماعي را با تأکيد بر اهميت معنا و معنايابي در پيوند با هويت، به عنوان کانون بحث خود انتخاب مي کند. وي تلاش مي کند ميان فرهنگ و بخش ابزاري جامعه يک آشتي برقرار کند و جنبش هاي اجتماعي جديد را پاسخي به بحران ملت ، دموکراسي ، نهادهاي سنتي جامعه مدني و به ویژه در بخش هاي بزرگ جهان مي داند (کاستلز: 1380). کاستلز مبدأ بحث خود را هويت و هويت سازي قرار مي دهد، او هويت را فرآيندي مي داند که کنشگران اجتماعي بر اساس يک ويژگي يا مجموعه اي از ويژگي هاي فرهنگي به هم پیوسته به معنا سازی مي پردازند و تأکيد مي کند که توجهش بيشتر به هويت جمعي است تا هويت فردي. کاستلز براي نشان دادن اهميت هويت به تفاوت آن با نقش اجتماعي توجه مي کند. نقش آدمي در جوامع کنوني تحت عناويني مانند پزشک، مادر، فوتباليست و نظاير آن مشخص مي شوند. اين نقش ها بر اساس هنجارهايي که توسط نهادها و سازمان هاي جامعه ساخته مي شوند، مشخص مي گردند. تأثير هر يک از اين نقش ها بر افراد ديگر بستگي به توافق و صف بندي موجود بين افراد و نهادهاي جامعه دارد؛ اما بر خلاف نقش، هويت منبع معنا سازی براي خود کنشگر است و از طريق فرآيند فرديت بخشيدن به دست خود کنشگر ساخته مي شود. کاستلز در برابر ساختار متحول جامعه شبکه اي، سه نوع هويت را مطرح مي کند که اين سه نوع هويت در بستر روابط قدرت شکل مي گيرند.
1- هويت مشروعیت بخش: اين هويت سعي مي کند که اقتدار و سلطه نهادهاي غالب در دولت هاي ملي را بر کنشگران گسترش دهد و آن را عقلاني کند و باعث رونق جامعه مدني شود.
2- هويت مقاومت: اين هويت به وسيله کنشگران طرد شده در جامعه شبکه اي تقويت مي شود. به عبارت دیگر به دست آن گروه از کنشگراني ايجاد مي شود که از منظر منطق سلطه بي ارزش شمرده مي شوند و يا داغ ننگ بر آن ها زده شده است. ازاین رو اين نوع هويت همچون سنگرهايي است که براي مقاومت و بقا بر مبناي اصول متفاوت با اصول مورد حمايت نهادهاي جامعه ساخته مي شود. اين هويت يابي، منبع اصلي جنبش هاي کنوني را در سطح جهان تأمين مي کند.
3- هويت برنامه دار: اين نوع هويت در شرايطي شکل مي گيرد که کنشگران با استفاده از مواد فرهنگي در دسترس ، هويت جديدي را بسازند تا موقعيت آنان را در جامعه از نو تعريف کنند و بدين ترتيب در پی تغيير شکل کل ساخت اجتماعي هستند؛ جنبش هاي زنان ، سبز و دموکراتيک نمونه اي از اين هويت ها هستند (کاستلز: 1380).
کاستلز جنبش هاي با برنامه را مترقي مي داند و اين احتمال را مي دهد که از دل جنبش هاي مقاومت ، هويت هاي برنامه دار ظهور کند. وي نهايتاً چنين نتيجه گيري مي کند که جنبش هاي جديد در صور گوناگون خود عليه جهاني شدن و کارگزاران سياسي آن عکس العمل نشان مي دهند و با توسل به فرآيند مستمر بهره گيري از تکنولوژي اطلاعاتي و با دگرگون ساختن مرزهاي فرهنگي در بن نهادهاي اجتماعي عمل مي کنند. ازاین رو وي شرايط جامعه قرن 21 را متأثر از توان يا ناتواني دولت ها در سازگار شدن با منطق هاي متناقض سرمايه داري جهاني و نيز جنبش هاي اجتماعي مبتني بر هويت و جنبش هاي تدافعي مي داند. به عبارت دیگر جنبش هاي اجتماعي همان گونه که به عنوان فرآيند اوليه به وجود آمدن جامعه جديد بودند، در بطن اين جامعه نيز از جايگاه ويژه و البته دائمي برخوردارند (کاستلز: 1380).

2-3 نظریه­ی بسیج منابع در این پژوهش با اتکا به نظریه­ی جنبش­های اجتماعی و رهیافت بسیج منابع چارلز تیلی اندیشمند آمریکایی، بر این موضع هستیم که اگرچه تفاوت­هایی زمینه­مند و نیازمند تفسیر در گستره­ی اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی میان جنبش­های اجتماعی در همه جوامع اعم از غربی و اسلامی وجود دارد، اما می­توان از رهگذر یک چهارچوب شناختی عام در بحث جنبش­های اجتماعی، فضا را از یکسو برای بررسی شاخص­ها و عناصر نسبی فرهنگی و از سوی دیگر برای تحلیل نقش و تأثیر رسانه­ها و پدیده­های ارتباطی مانند اینترنت و مطبوعات بر جنبش­های اجتماعی مهیا ساخت.
چارلز تیلی در آثار خود به ویژه کتاب از بسیج تا انقلاب [13] و جنبش­های اجتماعی تلاش دارد نظریه­ای برای توصیف و تبیین جنبش­های اجتماعی و کنش­های جمعی ارائه دهد. به نظر او کنش­های جمعی در شکل­ها و شیوه­های گوناگون مانند انقلاب­ها، شورش­ها، جنبش­های اجتماعی، توطئه­های سیاسی، و حتی بسیاری از کودتاها، با هدف ایجاد تغییر یا جلوگیری از تغییری در جامعه اتفاق می­افتد. او منشأ این کنش اجتماعی را همانند نظریه­پردازان کلاسیک چون مارکس[14] و وبر[15] در تضادی اجتماعی می­داند؛ اما نقدی که به مارکس دارد متوجه کلان نگری مارکسی است که به عقیده تیلی فرایندهای درونی کنش جمعی را نادیده می­گیرد. وی در نقد نظریات مارکس و البته دورکهایم[16] معتقد است: تغییرات و جابه­جایی­ها در مبارزه بر سر قدرت سیاسی، روندهای کنش جمعی را بهتر از فرضیه­های مبتنی بر فروپاشی اجتماعی یا گرفتاری­های اقتصادی توضیح می­دهد (لین هانت، 1388: 365).
تیلی برای تبیین و توصیف جنبش­های اجتماعی و کنش­های جمعی ابتدا دو مدل نظری ارائه می­دهد. مدل سیاسی [17] که به توصیفی ایستا از جامعه سیاسی اقدام می کند و مدل بسیج [18] که به توضیح کنش جمعی می­پردازد. عناصر مدل سیاسی وی عبارت اند از:
1- جمعیت: مجموعه افرادی که باانگیزه های مشترک در یک کنش جمعی به صورت سازمان­یافته یا خودانگیخته شرکت می­کنند.
2- حکومت: سازمانی که مدعیان اصلی را کنترل می کند یا به عبارتی سازوکار اعمال زور بر جمعیت را دارد. 3- یک یا چند مدعی:[19] گروه­هایی که از منابع برای نفوذ در حکومت استفاده می­کنند و شامل اعضا و چالشگران[20] می­شود. اعضا مدعیانی هستند که به منابع تحت کنترل حکومت دسترسی دارند یا هزینه دسترسی برای آن ها ناچیز است؛ یا به تعبیری آن دسته از مدعیان که دعوی آن ها در مبارزه قدرت، مشروع شناخته می­شود.
4- چالشگران: مدعیانی که هزینه دسترسی به منابع تحت کنترل دولت برای آن ها زیاد است؛
5- جامعه سیاسی:[21] عرصه کنش جمعی اعضا و حکومت را در برمی گیرد؛ 6) ائتلاف:[22] گرایش مجموعه­ای از اعضا و یا حکومت برای هماهنگی در کنشی جمعی است (مشیر زاده، 1381: 152).
در شکل شماره روابط عناصر مدل سیاسی را مشاهده می­کنید.

شکل شماره 1. روابط عناصر مدل سیاسی
Source: Diagrammed on Tilly, 1977: 2-3.

الگوی دومی که تیلی ارائه می کند، الگوی بسیج نام دارد. نخستین مفهوم در این الگو منافع [23] است که به طور اختصار شامل مجموعه انتظارات و منافع مشترک یک­یک جمعیت است. گروهی که کنش جمعی را اعمال می کند در اثر تعامل با دیگر گروه­ها و یا عوامل دیگر، امتیازات و محرومیت­های مشترکی را احساس می کند. اینجا تیلی –در تعریف منافع– با تلفیق رویکرد ساختارگرای مارکس و فرهنگی وبر، شیوه­ی تولید و یا عوامل ساختاری را عامل پیش­بینی کننده منافع در بلندمدت عنوان می کند و مفصل­بندی ذهنی کنشگران از منافعشان را تعیین­کننده علایق و منافع در کوتاه­مدت می­داند. مفهوم دومِ این الگو، سازمان [24] است. سازمان میزان هویت مشترک و ساختار وحدت­بخش میان افراد درون یک جمعیت را شامل می­شود. به هر میزان که این دو عنصر نیرومندتر باشند، سازمان قوی­تر است. برای توضیح این دو، تیلی به دو مؤلفه روابط دسته­ای[25] و روابط شبکه­ای[26] اشاره می کند. روابط دسته­ای آن وجه از روابط است که افراد با توجه به ویژگی­های مشترک، خود و دیگران را شناسایی می­کنند (Tilly, 1977: 3-7)؛ برای مثال زنان، مسلمانان سنی و غیره روابط شبکه­ای افرادی را شامل می­شود که به صورت مستقیم و غیرمستقیم، بر اساس روابط خاص بین فردی با یکدیگر در ارتباط هستند. مفهوم سوم در این الگو، بسیج است که شامل منابع تحت کنترل یا در حال انباشت یک مدعی است (مشیر زاده، 1381: 152). همچنین فرایندی است که گروهی از افراد، از وضعیت منفعل به شرکت­کنندگان فعال در زندگی عمومی تبدیل می­شوند (Tilly, 1977: p. 26). در اینجا تیلی کنترل و مهارت استفاده از منابع و دارایی­های گروه را بسیار مهم­تر از میزان این دارایی­ها می­داند. او بسیج را به سه نوع تدافعی[27]، تهاجمی[28] و تدارکی[29] تقسیم می کند که تفاوت­های موقعیتی و معرفتی با هم دارند. بسیج تدافعی هنگامی است که تهدیدی از خارج، اعضای یک گروه را وادار به واکنش می کند؛ بسیج تهاجمی به واکنش گروه اطلاق می­شود در برابر فرصتی که نسبت به بسیج منابع به دست آورده است؛ بسیج تدارکی نیز با پیش­بینی فرصت­ها و تهدیدها در آینده، به انباشت منابع می­پردازد (لین هانت، 1388: 363).
شکل 2. مدل بسیج
Diagrammed on, Tilly: 1977: 3-7

مفاهیمی که تاکنون ذیل الگوی بسیج آمد، عوامل درونی یک کنش اجتماعی را تشکیل می­داد، ولی عوامل بیرونی مشتمل بر سه مفهوم فرصت– تهدید[30]، تسهیل– سرکوب[31] و قدرت[32] هستند. هرقدر معادلات محیطی به گونه­ای ثابت باشد که با منابع کمتری بتوان به منافع بیشتری رسید، برای کنشگر فرصت محسوب می­شود و در حالت عکس آن، تهدید. به نظر تیلی، منشأ فرصت­ها و تهدیدها را باید در مدل سیاسی جست، چرا که پیکربندی فرصت­ها برآیندِ رابطه میان حکومت و مدعیان است. عامل دوم، سرکوب– تسهیل است که عبارت از کنش گروه­هاست که سبب کاهش یا افزایش هزینه کنش جمعی شود. سرکوب و تسهیل را باید در دو سطح کنش جمعی و بسیج مدنظر قرار دهیم. در اینجا تیلی متذکر می­شود که افزایش هزینه (یا سرکوب) در مرحله بسیج، استراتژی مؤثرتری از افزایش هزینه (یا سرکوب) یک کنش جمعی است (Tilly, 1977: p. 4). به عبارتی حکومت هنگام سرکوب کنش جمعی، منابع بیشتری را هزینه می کند و در مقابل همان طور که گفته شد، باید در انتظار بسیج تدافعی از جانب چالشگران باشد. عامل سوم قدرت، به معنی توانایی یک گروه به تحمیل علایق خود بر علایق دیگر گروه­هاست. تیلی در مدل سیاسی، تفاوتی اساسی بین قدرت اعضا و چالشگران قائل شده است. اعضای جامعه­ی سیاسی نسبت به چالشگران از قدرت بیشتری برخوردارند و کمتر مورد سرکوب قرار می­گیرند، درحالی که چالشگران از طریق کنش جمعی به عضویت جامعه سیاسی در می­آیند. روابط مفاهیمِ مدل بسیج در شکل شماره 2 قابل مشاهده است (نظری، علی­اشرف و بهزاد عطار زاده، 1392).
تیلی تحت تأثیر سنت میل به هزینه­های کنش جمعی توجه دارد و نتیجه آن را تولید کالای جمعی[33] می­داند که گروه در فرایند تولید آن ناگزیر به پرداخت هزینه است. به نظر تیلی، مدعیان بر اساس تفاسیر، ارزش­ها و باورهای مشترکشان، در کنش جمعی برای تولید کالای عمومی متحمل هزینه­های متفاوتی می­شوند. تیلی، مدعیان را بر اساس نحوه و میزان پرداخت هزینه­ها به چهار دسته تقسیم می کند: متعصبان پرشور، خسیسان، فرصت­طلبان و مدعیان عادی[34] (Tilly, 1977: pp. 55-57).
نظریه­پردازان جنبش­های اجتماعی معمولاً به دنبال مشخص کردن مجموعه­ای از ویژگی مشترک میان جنبش­های اجتماعی مختلف هستند. چارلز تیلی در تحقیقات متأخر خود به تعبیری این مجموعه ویژگی­های مشترک را در مفهوم مجموعه کامل نمایش[35] دسته­بندی می کند که شامل چهار عامل ارزش (یا بهتر بگوییم ارزشمندی)، اتحاد، تعداد و تعهد می­شود (مرشدی­زاده، 1389). مجموعه عوامل جنبش اجتماعی مفهومی مختص به زمینه اجتماعی[36] و رویه­های عملیاتی استاندارد جنبش­های اجتماعی مانند: میتینگ­های عمومی، راهپیمایی­های منظم، مراسم نیایش، شب­زنده­داری­های دسته­جمعی، تجمعات و ائتلاف­هایی با اهداف مشخص، امضاهای جمعی، تظاهرات و ... است. مفهوم ارزش[37] به احساس تشخص و تعادل در رفتار و کردار، به مانند جذبه یک فرد روحانی یا شخصیت مادر برای فرزند، اشاره دارد. اتحاد[38] را می­توان در پرچم­ها و نشانه­های متحدی که در میان جمعیت به چشم می­خورد و یا سرودها و شعارهای همانند و هم­صدای آنان یافت. نمود تعداد [39] را می­توان در حضور خیابانی جمعیت و یا امضاهای جمعی دید. سرانجام تعهد[40] را می­توان در حضور افراد در خیابان­ها به رغم هوای نامطلوب، جان­سپاری و فداکاری اعضا و همچنین حضور کهن سالان و معلولان[41] در جنبش اجتماعی یافت (Tilly, 1977: pp. 55-57).
دسته­ای از انتقادهایی که بر نظریه تیلی وارد آمده متوجه این نکته است که نظریه­ی وی اگرچه در تبیین چگونگی یک جنبش و کنش اجتماعی کارآمد است، اما در تحلیل چرایی و چیستی کنش ناتوان است (مشیر زاده، 1381: 157). از دیدگاه این پژوهش، توانایی تبیین چگونگی جنبش اجتماعی باوجود ضعف در تحلیل چرایی آن، مزیت راهگشای بحث است، زیرا از قِبل این توانایی، می­توانیم عناصر و عواملی را که در چگونگی فرایند جنبش اجتماعی نقش داشته و بر عناصر آن مؤثر واقع شده­اند، تحلیل کنیم.

2-3-1 تأثیر رسانه­ها بر جنبش­های اجتماعی در سال­های اخیر و به ویژه پس از معرفی نرم­افزارها و برنامه­های واسط میان کاربر و اینترنت و افزایش و تنوع روز­افزون رسانه های تصویری و چاپی که اسباب نشر آسان مطالب، اطلاعات، عکس­ها و فیلم­ها را فراهم می­کنند، شبکه­های تلویزیونی، مطبوعات، وبلاگ­ها و شبکه­های اجتماعی بخش مهم و فراگیری از دنیای ما را تشکیل داده­اند.برای نمونه با نگاهی به تاریخچه­ی وبلاگ­ها، می­توان دید که از 1999 و با راه­اندازی چندین سرویس رایگان و یا ارزان­قیمتِ وبلاگ نویسی نظیرPitas, Edit This Page و Blogger, Livejournal، تعداد آن ها هر سال رو به افزایش است. استفاده از این سرویس­ها، نیازمند دانش فنی بالایی نبود و علاقه­مندان می­توانستند به سرعت یک وبلاگ ایجاد کنند. این گونه شد که تا اواسط سال 2000، بیش از یک هزار وبلاگ ایجاد شد. این رقم تا اواسط سال 2002 بیش از نیم میلیون و تا پایان سال 2010 به 152 میلیون وبلاگ رسید (Pingdom, 2011). یکی از مهم­ترین تحولات مهم در ارتباط با وبلاگ­ها، تبدیل آن به یک رسانه محاوره­ای بود. تعداد زیادی از مؤلفان و نویسندگان فضای مجازی از وبلاگ خود برای بحث در ارتباط با موضوعات مورد علاقه و یا موضوعات مطرح شده توسط مخاطبان و یا سایر نویسندگان در وبلاگ­های دیگر استفاده کرده و با به­کارگیری لینک­های متعدد، امکان دنبال کردن مباحث مورد نظر را در اختیار خوانندگان قرار می­دادند. بدین ترتیب، خوانندگان علاقه­مند می­توانستند در مباحث مورد نظر شرکت و علاوه بر آگاهی از سایر دیدگاه­های موجود، نقطه نظرات خود را بیان و یا شخصاً اقدام به ایجاد وبلاگ و دنبال کردن مباحث مورد نظر کنند. بدین ترتیب وبلاگ­ها الگوی ارتباط و تعامل در فضای مجازی را بین کاربران تقویت کردند که مبتنی بر کنش متقابل و مبادله نامتمرکز افکار و اطلاعات بود. این الگوی ارتباطی فضایی، به تدریج به عنصری مهم در کنش متقابل اجتماعی تبدیل شد.
علاوه بر وبلاگ­ها باید به نقش شبکه­های مجازی در تشکل و تقویت الگوی تعامل در فضای مجازی نیز اشاره شود. شبکه­های اجتماعی با تمهیداتی که در اختیار کاربران قرار می­دهند از یکسو امکان اینکه آن ها دغدغه­ها، افکار، عقاید، نظرات خود را روزانه با تعداد زیادی از افراد به اشتراک بگذارند، فراهم می کند و از سوی دیگر کارکردهای پنهان شبکه­های اجتماعی امکاناتی برای فعالیت­های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کاربران در فضای مجازی ایجاد می کند. مجموعه این امکانات به استقبال گسترده کاربران از این شبکه­ها منجر شد تا جایی که فیس بوکبزرگ ترین شبکه اجتماعی فضای مجازی در سال 2010، پس از هفت سال فعالیت، بیش از 517 میلیون عضو در سرتاسر جهان داشت (Internet world stats, 2011).
در مورد تأثیر اینترنت بر دموکراسی، توسعه سیاسی و جنبش­های اجتماعی معطوف به آن نمی­توان نظراتی کم وبیش یکدست ارائه داد. برخی نظریه­پردازان شک دارند که اینترنت بتواند نیروی لازم برای سازمان دهی اجتماعی را که مؤلفه ای اساسی در فرایند توسعه سیاسی و تقویت دموکراسی است، فراهم آورد (هاگینز: 1387) رابرت پاتنام از جمله جامعه­شناسان ممتازی است که نسبت به تأثیر فضای مجازی بر افزایش سرمایه اجتماعی ابراز تردید می کند. وی تأیید می کند اینترنت منبعی بی مانند برای دسترسی آزاد و ساده به اطلاعات است؛ بااین حال تاکنون اطلاع و گواهی در دست نیست که اطلاعات به تنهایی بتوانند تولیدکننده سرمایه اجتماعی و پیوندهای انجمنی باشد که لازمه توسعه و دموکراسی بادوام است. موانع اندک بر سر راه دستیابی و انتشار اطلاعات که باعث ازدیاد داده­ها می­شود می­تواند نتایج معکوسی نظیر اغتشاش اطلاعات داشته باشد. رفت وآمد گمنام در فضای مجازی نیز اگرچه در نگاهی مزیت آن به شمار می­رود، ولی پیامد ناخوشایندی مانند فقدان مسئولیت اجتماعی که در روابط رودررو گوینده را متعهد می­سازد، به همراه دارد (اصغر پور ماسوله، 1386: 11). پاتنام در رابطه با تأثیر فضای مجازی در جنبش­های اجتماعی معتقد است مشارکت­کنندگان در گروه های اینترنتی، به سختی با دیگر کاربران به اجماع رسیده و کمتر احساس انسجام می­کنند چنان که به گونه­ای از احساس زوال شخصیت [42]، خلأ روانی[43]، نشانه­های اجتماعی ضعیف و ضعف اعتقاد به فضایل گروهی می­رسند (Guardian: 2011). پاتنام مدعی است سرمایه اجتماعی باید متضمن یک واقعیت فیزیکی در برابر پیوندهای مجازی باشد که در مواجه با گمنامی و حقه­بازی در محیط مجازی بسیار آسیب­پذیرند و سخت می­توان بر پایه آن ها اعتماد را بنا کرد (Guardian: 2011). گمنامی و انزوا در میان اعضای جامعه مجازی احتمال دارد تعاملات منسجم دنیای واقعی را مخدوش کند.
مطبوعات، وبلاگ­ها و شبکه­های اجتماعی با اینکه عامل مستقلی در خروجی­های سیاست نیستند، ولی توانایی آن را پیدا کرده­اند که نقش مهمی در گستره­ی سیاسی ایفا کنند. این ابزارها دست کم در رویکردِ از پایین به بالای خود در جمع­آوری و اشتراک اطلاعات، به طور چشمگیری دموکراتیک عمل می­کنند. مهم­ترین تأثیر اجتماعی رسانه­ها می­تواند این باشد که مردم را با الگوی تعامل جدیدی آشنا کرده و به آن ها این امکان را داده که با علایق و منافع یکدیگر بیشتر آشنا شوند. تأثیر رسانه­ها را در سیاست­های روز نیز می­توان یافت. در سال 2002 وبلاگ نویسان آمریکایی با انتشار اخبار و سازمان دهی کنش­های اجتماعی علیه سناتور ترنت­لات[44] که عبارات نژادپرستانه ای در کمپین انتخابی خود اظهار داشته بود، باعث شدند او از رهبری اکثریت حزب بیفتد. همچنین از سال 2003 به این­سو فعالیت وبلاگ نویسان در ایالات متحده علیه­ی جنگ در عراق بسیار مؤثر بوده و منجر به انتشار اخبار افشاگرایانه علیه خشونت و جنگ شده است (Aung, 2007). ورود منازعه­های سیاسی به عرصه مجازی به ویژه با انتشار اینترنتی اسناد ویکی­لیکس در سال­های اخیر برجسته شده است. امروزه سیاست­مداران، هنرمندان و فعالان جنبش­های مدنی به طور چشمگیری از بلاگ­ها و شبکه­های اجتماعی مانند توییتر و فیس بوک برای ارتباط با مخاطبان خود استفاده می­کنند.
در عصر اطلاعات، رسانه­ها و به­ویژه اینترنت بخش مهمی از جنبش­های اجتماعی است؛ چه در جوامع دموکراتیک و چه جوامع محدود. هنگامی که حکومتی راه­های بسیج را ببندد، اینترنت می­تواند افراد هم­فکر را به هم نزدیک کرده و به آن ها یاری رساند که پشتوانه­ای برای کنش پیدا کنند. بسیج و فراخوانی توده­ای در دنیای مدرن امروز به وجهی بازتعریف شده که یکی از مهم­ترین نمودهای آن را می­توان در کاربرد اینترنت در مبارزه­های انتخاباتی کشورهای مختلف دید که با شدت و ضعف از غرب تا شرق را فرا گرفته است. نقش اینترنت و شبکه­های اجتماعی در بسیج و فراخوانی در مبارزات انتخاباتی و تبلیغات نامزدهای ریاست جمهوری 1388 ایران و فعالیت مجازی باراک اوباما نامزد دموکرات انتخابات سال 2008 ایالات متحده، می­تواند دو نمونه بارز از این مورد باشد. اوباما توانست از طریق اینترنت وسعت دید هواداران خود را نسبت به سیاست­هایش افزایش داده و آن ها را به پای صندوق­های رأی بکشاند (Miller, 2008).
رسانه­ها در جوامع اسلامی نیز به رغم بسترهای مختلف فرهنگی و راه­های متفاوت دسترسی (در بین کشورهای مختلف)، به سرعت گسترش یافته­اند. بااین حال رشد اینترنت در جوامع عربی و کشورهای حوزه خلیج فارس تا پایان سال 2001 کمترین میزان رشد در تمام دنیا را داشت (The Arab HumanDevelopment Report, 2003). مشکل عمده بر سر راه رشد اینترنت در این جوامع را شاید بتوان قیمت بالای کامپیوتر و هزینه استفاده از اینترنت، و همچنین دانش زبان انگلیسی دانست. پدیده­ی کافی­نت­ها تا اندازه زیادی این امکان را به افراد داد که دسترسی آسان­تری به اینترنت و آشنایی بیشتری با فضای مجازی داشته باشند. با گسترش فراگیری این فناوری جدید در شهرهای بزرگ در مدتی کوتاه شاهد آن بودیم که اینترنت منبع جانشین دسترسی به جدیدترین اخبار و اطلاعات در جوامع غیر دموکراتیک عربی و اسلامی شد.
بررسی وب­سایت­ها، وبلاگ­ها و شبکه­های اجتماعی ابزارهایی است که نشان می­دهند چگونه جنبش­های اعتراضی از اینترنت استفاده می­کنند. وب­سایت درواقع ابزاری است که دسترسی گسترده و نامتمرکزی را به منظور سازمان دهی جنبش فراهم می کند. اینترنت می­تواند پیام­های سازمان را به جهان بیرون اطلاع داده و در ضمن با اعضای خود در ارتباط باشد. سیستم باز اشتراک اطلاعات در عرصه گسترش یافته اینترنت، این فرصت را برای فعالان جنبش­ها در کشورهای عمدتاً استبدادی خاورمیانه فراهم کرده که در فضایی با ساختار نامتمرکز که امکان فشار کمتری نسبت به دنیای واقعی بر آن است، فعال باشند. مزیت دیگر آن که میزبان­های[45] این وب­سایت­ها اغلب در کشورهای دیگر هستند. این مسئله امکانی را برای جنبش­ها در کشورهای اسلامی فراهم کرده که بسیاری از محدودیت­ها و نظارت­های حکومتی بر اینترنت را دور بزنند[46]. امکان دیگری که وب­سایت­ها در اختیار دارند، بازگشایی سریع خود، در آدرس دامنه[47] و میزبانی جدید بعد از مسدود شدن پایگاه اینترنتی آن ها توسط حکومت و از کار افتادن فعالیت­های مجازی شان است. اینترنت امکان انعطاف­پذیری بی­نظیری را برای سازمان­ها فراهم می کند تا بتوانند به اعضا و هواداران خود هم در دنیای مجازی و هم واقعی، به واسطه کارکرد وب­سایت­ها به عنوان یک ستاد سیار سازمان دهی جنبش، دسترسی پیدا کنند. بااین حال این خوش­بینی است اگر فناوری­های جدید را یکسره در خدمت جنبش­های ضد حکومتی ببینیم. همان طور که در گزارش عفو بین­الملل نیز آمده، به رغم آن که شبکه­های مجازی و اینترنت نقش بسیار مهمی در موفقیت جنبش­های اجتماعی داشتند، اما حکومت­های سرکوبگر نیز از مزایا و امکانات تکنولوژیک و اینترنت برای سرکوب و کنترل مخالفان بهره می­برند (Amnesty International, 2011). اهمیت این مسئله هنگامی روشن می­شود که امکانات مالی و تکنیکی گسترده دولت­های اقتدارگر و کنترل آن ها بر سرویس­های خدمات­دهنده فناوری­های ارتباط جمعی (اعم از موبایل، اینترنت و غیره) را در تحلیل خود مورد نظر قرار دهیم.

2-3-2 جنبش­های اجتماعی در مصر مصر در سال 1922 در پی جنبش نافرمانی مدنی سه ساله مردم علیه سیطره استعمار، به طور رسمی از بریتانیا استقلال یافت. طی سه دهه­ی پس ازآن، ملک فاروق با مشی­ای لیبرال در مصر حکومت کرد تا اینکه جمال عبدالناصر سرهنگ جوان ارتش در سال 1952 با یک کودتای نظامی پادشاهی را برانداخت و یک حکومت دیکتاتوری نظامی و ایدئولوژیک را جایگزین آن کرد. ناصر و جانشین وی انور سادات، نظامی سیاسی را در مصر جا انداختند که با بهره­گیری از ماشین پرحجم امنیتی، جامعه­ی مصر را زیر سلطه می­گرفت و قدرتی استبدادی را در اختیار رئیس جمهور قرار می­داد (کیهان، 1383). اگرچه الگوی حکومت ناصر تا پایان دوران مبارک حفظ شد، مشی سیاسی و ایدئولوژیک آن در دوران سادات و مبارک، تغییر و تحولاتی اساسی به خود دید. بدین ترتیب که نقش ایدئولوژی به تدریج کمتر می­شد و حکومت با اتکا بر 325000 نیروهای امنیتی و 60000 گارد ملی و ژنرال­های متعهد به مبارک، دستگاه بوروکراسی و حزب حاکم دموکراتیک ملی (که در رأس آن مبارک قرار داشت) و در ائتلاف با بخش­هایی از بازار و بازرگانان، جامعه سیاسی را تحت کنترل و اختیار خود درآورد. حکومت مبارک در طول نزدیک به سه دهه، با استناد به قانون وضعیت اضطراری[48]، آزادی اجتماعات و فعالیت­های سیاسی را به شدت محدود کرد و به نظامیان و پلیس­های امنیتی قدرت فراوانی داد. در اواسط دهه گذشته همزمان با وخامت وضع سلامت مبارک، رئیس جمهور تمهیداتی را برای جانشینی فرزندش جمال مبارک آغاز کرد. این اقدام مبارک، نه تنها اعتراض مخالفان را برانگیخت که بسیاری از اعضای جامعه سیاسی نیز با این سیاست سر ناسازگاری داشتند.
استمرار سه دهه ریاست مبارک بر حکومت، به یاری جو امنیتی ناشی از قانون وضعیت اضطراری و انتخابات نمایشی، فضایی مملو از دلسردی و ناامیدی را در بین چالشگران و مردم مصر برقرار ساخته بود. در این فضا شخصیت­های مخالف مانند ایمن­النور و محمد البرادعی، و احزاب چالشگر همچون الوفد، الجبهه و حتی اخوان­المسلمین، به مخالفانی مهار شده در چنگ حکومت قدرتمند حسنی مبارک تبدیل شده بودند. در انتخابات سال 2007 تنها 23 درصد ثبت­نام­کنندگان به پای صندوق­های رأی رفتند و باقی تمایلی به مشارکت نداشتند. اما نسل جدید و جوان مصر با استفاده از فناوری جدید مانند اینترنت، تلفن­های همراه و غیره، همان طور که در ادامه نشان خواهیم داد درگیر فعالیت­هایی بود که فضایی سیاسی و اجتماعی مصر را دچار تحولاتی اساسی می­ساخت (موثقی گیلانی و عطار زاده، 1391).
نکته­ای مهم که باید در بررسی مدل سیاسی مصر به آن توجه داشت، تأثیر روابط خارجی دولت بر مسائل داخلی و جنبش­های اجتماعی بود. روابط گرم دولت مصر با دولت­های غربی دو پیامد متناقض برای حکومت مبارک داشت. از یکسو کمک­های مالی سالانه و حمایت­های سیاسی و دیپلماتیکی که از سوی ایالات متحده و کشورهای غربی دریافت می­کرد، می­توانست به تثبیت موقعیت این کشور در سطح داخلی و منطقه­ای کمک کند؛ از سوی دیگر به سازمان­های حقوق بشری و بین­المللی این امکان را می­داد که وضعیت حقوق بشر را در مصر همواره تحت نظر و مورد انتقاد قرار دهند. بدین ترتیب بود که مخالفان حکومت فرصتی یافتند تا صدای خود را به خارج از مرزها برسانند. در این شرایط، حکومت مبارک زیر فشار سازمان­های بین­المللی و کشورهای غربی مجبور به اعطای امتیاز به مخالفان می­شد.
یکی از مهم­ترین عناصری که ذیل عنوان مدل بسیج در مطالعه جنبش اجتماعی مصر باید به آن توجه کرد قانون وضعیت اضطراری است. فشار و سرکوب فزاینده حکومت مبارک متکی بر قانون وضعیت اضطراری بود که تجاوز به حقوق افراد و آزادی­های آنان را در طول 27 سال توجیه قانونی می­کرد. تا پایان سال 2000، تنها 7/0 درصد از مردم مصر (معادل چهارصد و پنجاه هزار نفر) به اینترنت دسترسی داشتند. این آمار تا سال 2009 با رشدی مداوم به 20 درصد (بیش از 16 میلیون نفر) و در سال 2011 به 24 درصد (بیش از بیست میلیون نفر) از جمعیت مصر افزایش یافت. هم­اکنون بیش از 7 میلیون نفر مصری عضو شبکه اجتماعی فیس بوک هستند (Internet world stats, Op. Cit). تا سال 2008، تعداد وبلاگ­هایی که در مصر ایجاد شده بود بیش از 160 هزار وبلاگ بود. این رشد نشان­دهنده استقبال مصریان از اینترنت در دهه اخیر است. بااین حال همانند دیگر کشورهای عربی، غالب کاربران اینترنت محدود به مناطق شهری هستند و نخبگان و تحصیل­کردگان بیش از دیگران به اینترنت دسترسی دارند. به لحاظ تعداد کاربران اینترنت، مصر اکنون بالاترین رتبه را میان کشورهای عربی و دومین رتبه را (بعد از نیجریه) در میان کشورهای آفریقایی داراست (Internet world stats: 2011).

جدول شماره 1. آمار کاربران اینترنت در مصر
Internet World Stats, “Egypt: Internet Usage and Telecommunications.

از زمانی که رسانه­های نسل جدید و در رأس آن اینترنت پا به جامعه­ی مصر گذاشت، با سانسور گسترده حکومتی همراه بود. بااین حال هنگامی که دولت در 2002 مدیریت ISPها را به بخش خصوصی و رقابتی واگذار کرد، مصر به بزرگ ترین بازار اینترنت در آفریقا با حدود 300 شرکت خدمات اینترنتی (که تا سال 2009 زیرمجموعه 5 شرکت بزرگ بودند) تبدیل شد و جمعیت بیشتری از مردم، این فرصت را یافتند که به اینترنت دسترسی داشته باشند. تلاش­های دولت در ارائه خدمات اینترنت پرسرعت که در سال 2003 آغاز شد، از یکسو به کاربران بیشتری امکان استفاده از اینترنت را داد و از سوی دیگر کنترل حکومت بر فضای مجازی را تشدید کرد. به این ترتیب شرکت دولتی مخابرات که بزرگ ترین خدمات­دهنده اینترنتی در مصر محسوب می­شد این امکان را به حکومت می­داد که اراده خود را بر بیشتر کاربران مصری تحمیل کند. در این وضعیت، مبارک این قدرت را می­یافت که با بستن سایت­های منتقد، اعمال سانسور، فیلترینگ و کنترل، اقتدار خود را به فضای مجازی نیز بسط دهد. درواقع گسترش اینترنت با ابتکار حکومت، از یکسو فرصتی برای مخالفان سیاسی حکومت فراهم آورد که منجر به تسهیل فرایند بسیج می­شد و از سوی دیگر تهدیدی علیه چالشگران بود چرا که به تمرکز بیشتر وسایل کنترل بر فضای مجازی در دست حکومت و سرکوب فعالان سایبری حتی در فضای واقعی می­انجامید.
در بررسی وضعیت سانسور فضای مجازی در مصر باید به چند نکته توجه داشت. نخست اینکه قانون وضعیت اضطراری، اینترنت را تهدیدی برای امنیت ملی تفسیر می­کرد. در سال 2002 وزارت کشور بخش ویژه­ای با عنوان اداره کل اطلاعات و اسناد[49] را در پلیس راه­اندازی کرد که عهده­دار کنترل و سانسور اینترنت بودHuman Rights Watch "False Freedom, 2005) ). در نوامبر آن سال مبارک لایحه­ای را از مجلس گذراند که بر اساس آن اختیارات گسترده­ای برای کنترل و محدودیت بر ارتباطات در اختیار دولت می­گذاشت. سیاست دیگری که توسط وزارت کشور به منظور کنترل وب­سایت­ها پی گرفته شد، تعقیب افراد به اتهام انتشار مطالب غیراخلاقی در فضای اینترنتی بودHuman Rights Watch "False Freedom, 2005) ). دولت با این دو اقدام، در لوای پوششی قانونی قادر بود فعالان سیاسی را در اینترنت مورد تعقیب قرار دهد. این وضعیت، فضای اینترنتی را به فضایی ناامن برای اظهار آزادانه عقاید بدل کرده بود. بااین حال بسیاری نیز بودند که در این فضا وضع موجود را به چالش طلبیده و در رابطه با فساد حکومت دست به افشاگری می­زدند. تلاش بسیاری از این فعالان دنیای مجازی برای اعتراض و به چالش گرفتن حکومت، به تحمل فشار و رنج در دنیای واقعی منتج می­شد. از جمله وائل غنیم[50]، وبلاگ­نویس مشهور مصری و مدیر بازاریابی شرکت گوگل در دُبی که با اعلام فراخوان اعتراض جمعی علیه حکومت، هزاران نفر را به خیابان­های قاهره و دیگر شهرهای مصر کشاند. فراخوان او که منجر به نخستین کنش جمعی از سلسله کنش­های اعتراضی تا سقوط مبارک در میدان تحریر بود، سبب بازداشت او شد. وائل که تحسین بسیاری از رسانه­ها و سازمان­های بین­المللی را واداشته است[51]، کار خود و دیگر وبلاگ نویسان مصری را تأسیس مکتب جدیدی در روزنامه­نگاری توصیف می کند و آنان را آخرین صدای مستقل می­نامد.
هنگامی که از جنبش انقلابی مصر یاد می­کنیم نمی­توان از نام خالد سعید[52] جوان مصری که قربانی خشونت و فساد پلیس شد، به آسانی عبور کنیم. در ششم ژوئن 2010، دو مأمور پلیس در کافی­نتی در شهر اسکندریه، خالد سعید را به زیر مشت و لگد کشاندند و او را همراه خود به مکانی نامعلوم بردند. خالد سعید همان شب در بازداشتگاه پلیس از شدت جراحات و ضربه­های وارده به سر و بدنش درگذشت. پلیس در مقطعی او را متهم به اعتیاد و در مقطعی دیگر متهم به حمل سلاح می­کرد، و بیانیه وزارت کشور در مورد مرگ او، از خالد سعید به عنوان فرد معتادی که برای چهار مورد سرقت، حمل اسلحه و حمله به یک زن، علاوه بر فرار از خدمت سربازی در سال 2008 تحت پیگرد بوده است، معرفی می­شد (پایگاه اینترنتی الشرفه، 2010)، اما واقعیت چیز دیگری بود. خالد سعید از طریقی (گویا هک کردن موبایل پلیس) به فیلمی دست یافته بود که نشان می­داد عده­ای از مأموران پلیس اسکندریه در تجارت مواد مخدر دست دارند. او می­خواست این ویدئو را در اینترنت قرار دهد تا توجه افکار عمومی را به فساد پلیس جلب کند. در پی قتل سعید، عکس­هایی از جنازه وی در اینترنت پخش شد و خبر این جنایت به همراه گزارش­های ضدونقیض در کشور گسترش یافت. وائل عباس در واکنش به این خبر، صفحه­ای در شبکه اجتماعی فیس بوک با عنوان همه ما خالد سعید هستیم (کلنا خالد سعید) راه انداخت که به زودی به منبعی برای اخبار سرکوب­ها و مبارزات فعالان سیاسی و سایبری تبدیل شد (موثقی گیلانی و عطار زاده، 1391).
هنگامی که انقلاب در تونس به سرانجام رسید، امید به میان مخالفان مصری بازگشت. بدین ترتیب در صفحه فیس بوکی که وائل غنیم به یاد سعید راه انداخته بود، قرار راهپیمایی و اعتراض به حکومت، برای نخستین بار پخش شد و در جمعه خشم (بیست و پنجم ژانویه) مردم مصر به خیابان­ها آمدند و تا استعفای مبارک به خانه بازنگشتند. وائل غنیم که چند روز پس از آغاز تظاهرات به مصر بازگشته بود، توسط پلیس دستگیر شد و پس از پانزده روز، زیر فشار سازمان­های بین­المللی و اعتراضات مردمی آزاد شد و مستقیم به میدان تحریر رفت. به ادعای شبکه الجزیره آزادی وائل غنیم، موج تازه­ای از تظاهرات را در مصر رقم زد که طی آن هزاران نفر به خیابان­های قاهره و دیگر شهرها پیوستند (پایگاه خبری دویچه­وله، 2011).
گروه دیگری که در تحولات مصر که ریشه در فعالیت­های مجازی مخالفان داشت، تأثیرگذار بود جنبش جوانان شش آوريل[53] گروه فیس بوکی مصري بود كه توسط احمد ماهر در بهار 2008 ميلادي براي حمايت از كارگران شهر صنعتي المحله الكبري 3 كه براي اعتصاب در تاريخ شش آوريل برنامه داشتند، شكل گرفت. فعالان به شرکت کنندگان گفتند تا سياه بپوشند و روز اعتصاب در خانه بمانند. وبلاگ نويسان و شهروند خبرنگاران از فیس بوک، توييتر، فليكر، وبلاگ ها و ديگر ابزارهاي رسانه براي گزارش اعتصاب، و هشدار به شبکه ها درباره فعاليت پليس، سازمان دهی حفاظت قانوني و جلب نظرها به تلاش هایشان استفاده كردند (Wolman: 2008)؛ تا ژانويه 2009 اين گروه حدود 70 هزار عضو عمدتاً جوان و تحصیل کرده داشت كه بیش ترشان تا پيش از آن در سياست فعال نبودند؛ دغدغه های اصلي آن ها شامل نبود آزادي بيان، وجود خويشاوندسالاري در دولت و اقتصاد راكد كشور بود . همچنين اعضاي گروه چند راهپيمايي عمومي را براي آزاد كردن خبرنگاران دربند و اعتراضات مرتبط با جنگ غزه 2008- 2009 در اعتراض به اسرائيل سازمان دهی كردند (Shapiro, 2009).
اين گروه اينترنتي پس از بيداري مردم تونس و تحت تأثير پيروزي معترضان بر نظام آن كشور، اولين فراخوان براي انجام اين اعتراضات را براي روز 25 ژانويه اعلام كرد. اين روز ازآن جهت پيشنهاد شد كه روز ملي پليس در مصر است. ده ها هزار نفر از افراد مشهور، هواداران فوتبال و اعضاي گروه های اپوزيسيون در صفحات فیس بوکشان اعلام كردند كه در تظاهرات شركت خواهند داشت. وزارت كشور اعلام كرده بود كه با قاطعيت با قانون شکنان برخورد خواهد كرد؛ چراكه بر اساس قانون شرايط اضطراري، تظاهرات خياباني ممنوع است؛ درواقع گفتمان قدرت ، بر اساس قانون شرايط اضطراري برگزاري هرگونه تظاهرات خياباني را در كشور مصر ممنوع كه برآمده از قدرت مجرايي براي پيشبرد گفتمان خود اعلام كرده بود. اما ايجاد رسانه های اجتماعي (فیس بوک، توييتر و...) بود، اين قانون را به چالش طلبيد. بااین حال محمد البرادعي چهره سرشناس اپوزيسيون نيز از اعتراض حمايت كرده و گفت وقت آن است كه مخالفان حكومت مصر قدم درراه تونس بگذارند (AFP-online, 2011).
به زعم فعالان سياسي، سهميه بروز كنشگري در شبكه اجتماعي فیس بوک تا جايي بود كه پس از پيروزي مردم و سرنگوني مبارك وائل غنیم از فعالان سياسي اين كشور و يكي از كانديداهاي دريافت جايزه صلح نوبل، خواستار ملاقات با بنیان گذار فیس بوک شد . البته بنا به گفته وب سایت مشرق نيوز، مارك زاكربرگ مؤسس فیس بوک خود اعتقادي به اهميت شبکه هاي اجتماعي در انقلاب های مردمي كشورهايي مانند مصر و تونس ندارد و آن را ناچيز دانسته و گفته است چنين ادعايي ناشي از غرور بیش ازحد تلقي می شود. برخي از منابع نيز در تحليل اين موضوع، به اين نگرش برچسب توهم شبکه زده اند). در ششم آوریل 2009 یعنی یک سال بعد از شروع فعالیت­های گروه، حکومت طی اقدامی هماهنگ دست به سرکوب گروه زد؛ بسیاری از پایگاه­های اینترنتی حامیان جنبش ششم آوریل را هک و بسیاری از معترضان خیابان­های قاهره را دستگیر کرد. در چنین وضعیتی اگرچه بسیاری از فعالان مهم گروه دستگیر و مورد فشار قرار گرفتند، اما نام و تجربه فعالیت­های موفق گروه در بسیج افراد، سبب شد همزمان با تحولات سیاسی در اواخر سال 2010 و ژانویه 2011 این جنبش بار دیگر به صحنه تحولات اجتماعی و سیاسی مصر بازگردد.
از دیگر تحولات اجتماعی که ریشه در دنیای مجازی دارد می­توان به راه­اندازی کمپین­ها و فراخوان­های مخالفان در اینترنت اشاره کرد. برای مثال عبدالکریم نبیل سلیمان عامر[54] یکی از وبلاگ نویسان غیرمذهبی مصری به دلیل انتقاد به دانشگاه الازهر و حکومت، به جرم توهین به دین اسلام و تحریک به منظور آشوب و همچنین توهین به مبارک در سال 2007، به چهار سال زندان محکوم شد (BBC, 2007). در مقابل هواداران عبدالکریم کمپینی برای آزادی او در دنیای مجازی راه انداختند. اهمیت چنین واکنش­هایی از سوی وبلاگ­نویس­ها به تهدیدهای حکومت، زمانی بیش ازپیش آشکار می­شود که به راه­اندازی صفحات فیس بوکی و انجمن­های اینترنتی می­انجامد. این انجمن­ها امکاناتی را فراهم می­کنند که وبلاگ نویسان در فضای مجازی گردِ هم آیند و علایق، عقاید و نظرات خود را به اشتراک گذارند. به این ترتیب در فضای سانسور و تحدید رسانه­ها، این انجمن­ها به مثابه رسانه بدیل عمل می­کنند. از منظری نیز، این انجمن­ها با نزدیک­تر کردن شمار بیشتری از مخالفان و فعالان در فضای مجازی در واکنش به فضای بسته جامعه، تهدیدهای حکومت را به فرصتی برای فعالان مخالف تبدیل می­کنند.

2-3-3 فضای مجازی در مصر: محدودیت­ها و فرصت­ها بر اساس نظریه­ی جنبش­های اجتماعی چارلز تیلی، باید ساختارهای فرصت ساز سیاسی و بسیج منابع، و چگونگی پایداریِ این عوامل، زیر فشار حکومت­های اقتدارگرا را در جنبش­های اسلامیِ مورد بررسی، جزء عوامل مهم لحاظ کرد. بسیاری از محققان و فعالان سیاسی به نیروی فضای مجازی و شبکه­های اجتماعی برای توسعه جامعه مدنی و فعالیت­های اعتراضی امیدوارند. حتی به عقیده رابرت پاتنام شبکه­های غیرمتعارف[55] از جمله اینترنت ممکن است در روند دموکراتیزه شدن قدرت سیاسی نقش ایفا کنند. بااین حال تجربه جنبش­های اسلامی نظیر مصر این امید را به چالش می­گیرد، اگرچه خط بطلان بر آن نمی­کشد. اینترنت و فعالیت­های افراد در فضای مجازی نقش بسزایی در ترفیع و تقویت جایگاه جنبش­های اجتماعی ایفا می کند، اما در برابر تهدیدهایی که از ناحیه اقتدار حاکم متوجه آن ها می­شود، چندان توانایی مقاومت و دفع خطر را ندارد. بااین حال تجربه مصر نشان­دهنده موقعیت خاصی بود. آن گونه که تیلی بیان می­دارد سرکوب بسیج بسیار مؤثرتر و کم هزینه تر از سرکوب در مرحله کنش است. مبارک با اینکه راه­های مختلف بسیج را طی سی سال حکومت با تمسک به قانون وضعیت اضطراری بست، اما به پتانسیل اینترنت به مثابه­ی ابزار و فضایی برای سازمان دهی و بسیج علیه حکومت آشنا نبود؛ از سوی دیگر تاکتیک­هایی که برای کنترل و سرکوب فعالیت سایبری پیش گرفته بود، تمام راه­های منتهی به فعالیت را نمی­بست، چرا که اینترنت هنوز گزینه­های مختلفی را در اختیار چالشگران قرار می­داد.
با مطالعه جنبش کفایه می­توان دریافت، فعالیت­های اینترنتی تاکتیک­های مؤثری را در اختیار چالشگران قرار می­دهد. هم جنبش کفایه و هم جنبش ششم آوریل و هم بسیاری از گروه­ها در شبکه های اجتماعی و حتی گروه اخوان توانستند با بسیج منابع در فضای مجازی اقداماتی سیاسی در دنیای واقعی ترتیب دهند. جالب اینجاست که فرهنگ سنتی و محافظه­کار جامعه­ی مصر نیز برای پذیرش اینترنت به عنوان روشی برای مبارزه مشکلی نداشت.این گروه­ها و به ویژه کفایه توانستند با بهره­برداری از وبلاگ­نویس­ها و انجمن­های اینترنتی، سخنگویانی برای خود بیابند تا به رغم سرکوب حکومتی، مردم را به تظاهرات خیابانی فراخوانده و جمعیت را بسیج کنند. ماهیت کنش متقابل در فضای مجازی، گرایش­های سیاسی کاربران را به یکدیگر پیوند می­دهد و آن ها را به کنش­های رادیکال­تر در مقابل سرخوردگی­های ناشی از سرکوب دائم حکومت امیدوار می کند.
در همین هنگام، تجربه­ی این جنبش­ها محدودیت های اینترنت را نیز نمایان می­سازد. سانسور و نظارت بر فعالیت­های اینترنتی و خشونت حکومت علیه فعالان مشهور فضای مجازی، کارکردهای اینترنت در یک جنبش اجتماعی را محدود می­کنند. بدین ترتیب اینترنت به شدت توسط قوانین حکومتی و همچنین تاکتیک­ها و راه­های نوین مقابله با فعالیت­های سایبر کنترل و تنظیم می­شود. علاوه بر آن، حکومت­ها ترجیح می­دهند با سرکوب فیزیکی در جهان واقعی و محدود کردن آزادی­های مدنی، هیاهوهای فضای مجازی را که به چالش با حکومت و جامعه سیاسی می­انجامد، خاموش کنند. نکته دیگر آن که تمایل وبلاگ نویسان به تنظیم محتوای یادداشت­ها و پیام­های وبلاگ خود در اعتراض به خشونت حکومتی و آرایش جامعه سیاسی، می­تواند موجب برخورد سرکوبگرانه تر حکومت نسبت به مخالفان و مقابله بیشتر با روند دموکراتیزه شدن قدرت شود. بدین ترتیب، حکومت و جامعه سیاسی با بهره­برداری از تهدید این چالشگرانِ آسیب­پذیر، فرصتی می­یابند تا موقعیت خود را در قدرت تثبیت کنند (موثقی گیلانی و عطار زاده، 1391).
چنان که می­توان دریافت، تعامل موفق بین فضای مجازی و جنبش اجتماعی ناشی از یک انطباق پویا میان کارویژه های گروه های اجتماعی و سیاسی در جهان واقعی و جهان مجازی است. فضای مجازی همچون متغیری دخیل بر فرایند جنبش اجتماعی تأثیر می­گذارد، روند بسیج را تسهیل و ابزاری نوین در خدمت چالشگران به منظور سازمان دهی مخالفان حکومت و کنش جمعی فراهم می کند. با این تعبیر می­توان ادعا کرد آن دسته از احزاب و گروه های سیاسی که در دنیای واقعی موقعیت و پایگاه اجتماعی قوی­تری دارند، درصورتی که توانایی بهره­گیری از امکانات فضای مجازی در ایجاد فرصت برای جنبش، تکمیل و تسهیل فرایند بسیج و سازمان دهی را داشته باشند و بتوانند نیازها و دغدغه­های دنیای واقعی را در محیط مجازی به شکلی کارآمد منعکس کنند، می­توانند مدل­ها و الگوهای خود برای زندگی سیاسی و اجتماعی را در جامعه بسط دهند. در مصر دیدیم که اقشار و گروه های پیشروتر جامعه مانند کفایه، جنبش ششم آوریل و گروه های اسلام گرا چون اخوان­المسلمین از امکانات اینترنت به وجه گسترده­ای استفاده کردند و به میزان قابل توجهی، هم متحمل هزینه و هم توفیقات سرنوشت­سازی شدند. با توجه به تشکل گروه های اسلام گرا چون اخوان­المسلمین و دسترسی آن ها به منابع مالی گسترده و با عطف نظر به این نکته که اخوان­المسلمین پایگاه اجتماعی گسترده­تری از گروه های غیرمذهبی میان جمعیتِ عمدتاً محافظه­کار مصر دارد، می­توان پیش­بینی کرد اسلام­گرایان بتوانند با استفاده از فضا و ابزارهایی که اینترنت در اختیار آنان می­گذارد، ارزش­ها و الگوهای تعامل خود و مدل شهروندی اسلامی را با احتمال توفیق بیشتری در جامعه تبلیغ کنند. البته از این مهم نباید غافل شد که الگوهای شهروندی و برنامه­های کاری این گروه­ها تحت تأثیر افکار نو، برابرطلب و آزادی­خواه نسل­های جدید به طور قابل ملاحظه­ای تعدیل شده و برای توفیق اجتماعی نیاز به حد بالایی از سازگاری با گروه های پیشرو و شهرنشین وابسته به هوادار خود دارد (موثقی گیلانی و عطار زاده، 1391).
در کل با آگاهی از نقاط ضعف و محدودیت های اینترنت در رابطه با جنبش­های اجتماعی، می­توان به یک جمع­بندی در مورد نقش و تأثیر فضای مجازی در جنبش اجتماعی اخیر مصر رسید. شاید یکی از مهم­ترین پیامدهای اینترنت در جنبش­های اجتماعی، شکل دادن به گونه­ای جدیدی از تعامل میان کنشگران یک جنبش باشد. فضای مجازی علاوه بر اینکه می­تواند صدای رهبران و سطوح بالای جنبش را در کوتاه­ترین زمان به سطوح پایین­تر و به جمعیت برساند، چگونگی تعامل میان رهبران و جمعیت را نیز دچار تحولاتی چشمگیر می کند. اینترنت این فرصت را در اختیار جنبش قرار می­دهد که علاوه بر رابطه متعارف از بالا به پایین و یک طرفه رهبران با جمعیت، رهبران و سازمان­دهندگان نیز آرا و عقاید و تقاضاهای سطوح پایینی جنبش و جمعیت را شنیده و با آن ها به تعاملی دوطرفه برسند. در این حالت از وضعیت تک گفتاری[56] به امکان گفتگوی دوجانبه[57] میان سطوح مختلف جنبش می­رسیم. استقبال سیاست­مداران و حکومت­های غربی از امکانات و شبکه­های اجتماعی اینترنتی در ایجاد ارتباطی دوطرفه با مردم، نشانه اهمیت این وجه از تعامل است که فضای مجازی آن را مهیا ساخته است.
در این بحث می­توان ادعا کرد اینترنت در سه سطح، تعامل میان اعضای جنبش را تقویت می کند. در سطح بالای جنبش، رهبران و سازمان­دهندگان می­توانستند برنامه­ها و اهداف را میان بخش­های مختلف خود حتی در فواصل جغرافیایی دور در مدت زمانی کوتاه هماهنگ سازند. بدین ترتیب فضای مجازی، سازمان دهی درونی میان سرآمدان جنبش را تسهیل می کند. در سطحی دیگر همان گونه که پیش تر گفته شد، رابطه­ای میان رهبران و سازمان­دهندگان جنبش فراهم می­آورد که پیام­ها، بیانیه­ها و فراخوان­های خود را به گوش جمعیت رسانده و آن ها را به خیابان­ها بکشند. در این سطح ما با فرایند بسیج اجتماعی سروکار پیدا خواهیم کرد. رهبران جنبش در فضای سرکوب و بسته جامعه از فضای مجازی به عنوان رسانه­ای جانشین برای خبرپراکنی و آگاهی­رسانی بهره می­گرفتند. طی این فعالیت رسانه­ای آن ها سعی در آموزش جمعیت و مبارزه­ای رسانه­ای داشتند. آموزش و خبررسانی در چنین فضای مبهمی می­تواند نسبت به توسعه فرهنگی و فکری کژ کارکرد نیز باشد، اما آنچه برای رهبران جنبش و جمعیت مهم است، خوراک فکری­ای است که آنان را در برابر حکومت مجهز کند. در سطح پایین نیز می­توان به این نکته اشاره داشت که فضای مجازی به ایجاد حسی از همکاری شبکه­ای در فضای اینترنتی منجر می­شود. این حس همکاری خود موجب هر چه نزدیک­تر شدن افراد همفکر به یکدیگر و شکل­گیری و تقویت روابط دسته­ای و گروهی حول محور اهداف، ویژگی­ها و موقعیت­های مشترک می­شد. برای روشن ساختن بحث بهتر است از یافته­ها و تعبیرهای تحقیقات حامد الگار در مورد تحولات سیاسی و اجتماعی معاصر ایران استفاده کنیم. الگار در تحقیقات خود، انقلاب اسلامی ایران را انقلاب نوار کاست و انقلاب مشروطیت را انقلاب تلگرام نامید. آرای او در مورد انقلاب اسلامی متضمن نقش نوار کاست در انتقال پیام­های رهبر انقلاب و سخنرانان انقلابی به بخش­هایی از جمعیت و انتشار این آرا از طریق شبکه­هایی از افراد جامعه در میان یکدیگر بود. بااین حال نوار کاست که صدای رهبران را به جمعیت می­رساند رابطه­ای یک­طرفه[58] ایجاد می­کرد. در مورد انقلاب مشروطیت نیز تأکید بر نقش تلگرام در ایجاد ارتباط میان رهبران و سازمان­دهندگان جنبش اجتماعی در نقاط مختلف کشور بود که به این ترتیب اقدامات خود در سطوح رهبری جنبش را هماهنگ کنند و پیام­های رهبران و شخصیت­های متنفذ را از این طریق به نقاط مختلف کشور برسانند (الگار، 1360). با توجه به امکاناتی که اینترنت در سطوح سه­گانه­ی تعامل میان رهبران جنبش اجتماعی و جمعیت فراهم آورده، چندان بی­راه نخواهد بود که انقلاب مصر را نیز انقلاب اینترنت قلمداد کنیم. هرچند اطلاق این عنوان به میزان قابل توجهی غلو در نقش فضای مجازی است، اما همان طور که اهمیت نقش تلگرام و نوار کاست را در انقلاب­های مشروطه و اسلامی ایران بیان کردیم، می­تواند جایگاه اینترنت و نقش آن را در جنبش انقلابی مصر این گونه تبیین شود. بااین حال همان طور که وائل غنیم – هرچند از سر فروتنی– عنوان داشته بود قهرمان واقعی او نبود، بلکه افرادی بودند که جان خود را در کف خیابان­ها گذاشته بودند فارغ از هر نوع ارزش­گذاری این عبارت، غنیم به درستی اهمیت کنش جمعی در دنیای واقعی را بخش تعیین­کننده­ی جنبش معرفی می کند.

[1]Muhammad Hosni El-Sayed Mubarak
[2]Mohamed Morsi
[3]Zine El Abidine Ben Ali
[4]Muammar Muhammad Abu Minyar al-Gaddafi
[5]Mohamed El-Bendary
[6]Fahmy Howeidy
[7] Facilitator
[8] Charles Tilly
[9] Jürgen Habermas
[10] Ronald F. Inglehart
[11] Alain Touraine
[12] Manuel Castells
[13] From Mobilization to Revolution
[14] Karl Marx
[15] Karl Emil Maximilian "Max" Weber
[16] David Émile Durkheim
[17] Polity Model
[18] Mobilization model
[19] Contender
[20] Challengers
[21] Polity
[22] Coalition
[23] Interests
[24] Organization
[25] Categories
[26] Networks
[27]Defensive
[28] Offensive
[29] Preparatory
[30] Opportunity-Threat
[31] Repression-Facilitation
[32] Power
[33] Collective Goods
[34] Zealots: متعصبان که برای منابع خاصی ارزش بسیاری قائل هستند و در راستای دستیابی به آن ها حاضر به هر اقدامی می­شوند.
Misers: خسیسان که به ندرت منابع خود را استفاده می­کنند مگر آن که از بازده آن مطمئن باشند.
Opportunists: فرصت­طلبان که به دنبال به حداکثر رساندن بازده هزینه­ای هستند که متحمل می­شوند.
Run-of-the-Mill: مدعیان معمولی که به دنبال مجموعه محدودی از منابع هستند و حداقل منابع را صرف آن می­کنند.
[35] Repertoire
[36] Context-Specific
[37] Worthiness
[38] Unity
[39] Numbers
[40] Commitment
[41] تیلی این مجموعه عوامل را به اختصار WUNC می­نامد.
[42] Depersonalization
[43] Psychological Distance
[44] Trent Lott
[45] Hosts
[46] نکته جالب آن است که بعضی از جنبش­های رادیکال اسلام­گرا در اواخر دهه 90 میلادی دست به فعالیت در فضای مجازی زدند.
[47] Domain
[48] Emergency Rule
[49] General Administration of Information and Documentation
[50] وائل غنیم (Wael Ghoneim) با نام کامل وائل سعید عباس غنیم (متولد۲۳ دسامبر ۱۹۸۰ قاهره)، ۳۰ ساله، متولد قاهره، مهندس کامپیوتر و مدیر ارشد بازاریابی شرکت گوگل در خاورمیانه، مدیر منطقه ای گوگل در خاورمیانه و مدیر صفحه کلنا خالد سعید از قربانیان شکنجه های پلیس در مصر در فیس بوک بود که نخستین قرار برگزاری راهپیمایی اعتراض آمیز در انقلاب اخیر مصر، در این صفحه اینترنتی گذاشته شد. نیروهای امنیتی مصر وائل غنیم را دو روز پس از آغاز انقلاب مصر در روز ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ به مدت ۱۲ روز بازداشت کردند. وائل غنیم، که از سازمان دهندگان اصلی راهپیمایی های اولیه معترضان مصری بود، مدتی ناپدید شد و آزادی او از زندان، شادی و حمایت گسترده فعالان سیاسی و بلاگرهای این کشور را به دنبال داشت. غنیم پس از آزادی از زندان به جمع تظاهر کنندگان بازگشت و در مصاحبه با یک شبکه تلویزیونی محلی مصر اعلام کرد که جوانان حاضر در میدان التحریر وی را به عنوان نماینده و سخنگوی خود معرفی کرده اند. خبرگزاری الجزیره و خبرگزاری فرانسه در رابطه با زندان شدن غنیم گفته بودند که در حالی که وائل غنیم، خود گفته که نمی خواهد به او به چشم یک قهرمان نگاه کنند، اما معترضان که مدتی است به دنبال یک رهبر می گردند می گویند که غنیم به نحوی برای آنان حکم رهبر را دارد.
.
[52] Khaled Mohamed Saeed
[53]The April 6 Youth Movement
[54] Abdul Kareem Nabeel Suleiman Amer
[55] Informal Networks
[56] Monologic
[57] Dialogic
[58] Monologue


دریافت فایل
جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید





مقاله


پاورپوینت


فایل فلش


کارآموزی


گزارش تخصصی


اقدام پژوهی


درس پژوهی


جزوه


خلاصه


نوشته های خواندنی - kianavahdati.com

روح‌اله شنبه, ‏1387/07/13 ‏20:17:18 اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف ...

اخوان‌المسلمین - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

اخوان المسلمین یک جنبش فراملی اسلام‌گرای سنی است که در بسیاری از کشورهای عربی طرفدار ...

پول نیوز - poolnews.ir

مقام معظم رهبری در بیشتر بیانات خود از مسوولان خواسته اند تا با مقوله قاچاق جدی تر ...

مقالات تاریخی - akairan.com

حفظ آبروی احمدی‌نژاد بر دوش دولت روحانی افتاد/ تحویل بیش از نیمی از واحدهای مسکن مهر ...

داستان های كوتاه [آرشيو] - Page 6 - P30World Forums ...

اديسون در سنین پيري پس از كشف لامپ، يكي از ثروتمندان آمريكا به شمار ميرفت و درآمد ...

عصر ايران - asriran

از پوستر انتخاباتی آیت الله خامنه ای تا وعده پول برای رئیس جمهور شدن/ چه بر سر جامعه ...

خواندنی هایی در مورد خوانندگان ايران [آرشيو] - P30World ...

بتي پس از 28 سال سكوت دوباره فعاليت هاي هنري را از سر مي گيرد بتيبتي در شهريور ماه سال ...

پول نیوز - poolnews.ir

مقام معظم رهبری در بیشتر بیانات خود از مسوولان خواسته اند تا با مقوله قاچاق جدی تر ...

قلم شکوفا - shookoofa.blogfa.com

مشاور امور بین‌الملل رئیس مجلس با اشاره به اشتباهات مرسی در اداره دولت مصر گفت: رهبر ...

تولد الناز شاکر دوست با تیپی کاملا متفاوت در …

در همین راستا خلاصه خواسته های ملت ایران از صد سال قبل تا دیروز به عرض همین ملت شریف می ...

عصر ايران - asriran

از پوستر انتخاباتی آیت الله خامنه ای تا وعده پول برای رئیس جمهور شدن/ چه بر سر جامعه ...

نوشته های خواندنی - kianavahdati.com

روح‌اله شنبه, ‏1387/07/13 ‏20:17:18 اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف ...

تولد الناز شاکر دوست با تیپی کاملا متفاوت در …

در همین راستا خلاصه خواسته های ملت ایران از صد سال قبل تا دیروز به عرض همین ملت شریف می ...

تولد الناز شاکر دوست با تیپی کاملا متفاوت در …

در همین راستا خلاصه خواسته های ملت ایران از صد سال قبل تا دیروز به عرض همین ملت شریف می ...

داستان های كوتاه [آرشيو] - Page 6 - P30World Forums ...

اديسون در سنین پيري پس از كشف لامپ، يكي از ثروتمندان آمريكا به شمار ميرفت و درآمد ...